×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Friday, 29 March , 2024

image3636برون‌داد آنچه که در روزها و هفته‌های اخیر در میدان التحریر قاهره اتفاق افتاد و همچنین اعتراضاتی که در میدان تقسیم اسلامبول بروز و ظهور یافت این قابلیت را دارد که فراتر از نگاه جزیی و تحلیل‌های خرد و موردی محل کنکاش قرار بگیرد

درباره تحولات کنونی منطقه و آنچه که بخصوص در مصر در حال اتفاق افتادن است گفتنی‌های زیادی وجود دارد و از منظرهای مختلف این رویدادها و رخدادها را می‌توان به تحلیل و واکاوی نشست.
اما برون‌داد آنچه که در روزها و هفته‌های اخیر در میدان التحریر قاهره اتفاق افتاد و همچنین اعتراضاتی که در میدان تقسیم اسلامبول بروز و ظهور یافت این قابلیت را دارد که فراتر از نگاه جزیی و تحلیل‌های خرد و موردی محل کنکاش قرار بگیرد.
در این میان، اهمیت این موضوع وقتی بیشتر می‌شود که در تمامی ماههای گذشته یک سازماندهی و تدارک گسترده و توطئه‌ای بزرگ از سوی جبهه غربی- عربی- عبری صورت گرفت تا دولت سوریه به عنوان حلقه‌ای از جبهه مقاومت در منطقه سقوط کند ولی برخلاف اراده قدرت‌های استکباری، بشار اسد و دمشق مقاومت کردند و ایستادند و در جنگ اراده‌ها بازنده این فتنه بزرگ و کارزار پرآشوب نشدند.
این در حالی بود که محمد مرسی در اشتباهی استراتژیک به تعبیر پایگاه خبری میدل‌ایست‌آنلاین در دام اردوغان افتاد و نرمش و خودباختگی در برابر آمریکا نه تنها کاخ سفید را قانع نکرد بلکه مرسی در این میان رضایت مردم مصر با خواسته‌های انقلابی را از دست داد.
این یادداشت تلاش می‌کند نوع مواجهه سوریه از یکسو و مواجهه مصر و ترکیه در برابر جبهه غربی- عبری که برگرفته از دو مدل متفاوت در منطقه است را به ارزیابی بنشیند.
نکته گفتنی اینکه از ابتدای تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در بستر بیداری اسلامی (دسامبر ۲۰۱۰) همواره بحث مدل حکومت‌ها با توجه به قیام‌ها و انقلاب‌های ملت‌های منطقه قابل اعتناست و مورد توجه ویژه تحلیلگران و رسانه‌ها قرار دارد.
از همان ابتدا که طارق طیب محمد بن بوعزیزی جوان دستفروش تونسی در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰ مقابل ساختمان فرمانداری شهر سیدی بوزید خود را به آتش کشید و اعتراضات مردمی شعله گرفت و خیزش‌های بیداری دومینووار به مصر، یمن، بحرین و… سرایت پیدا کرد سؤال کلیدی و راهبردی در تحلیل حرکت بیداری اسلامی این بود که ملت‌های منطقه چه مدلی را برمی‌گزینند و از چه روش و منشی در برپایی حکومت الگو می‌گیرند.
این سؤال در واقع چالش اصلی میان قدرت‌های غربی و خیزش و خروش ملت‌های منطقه را نمایان و عیان ساخت. چالشی که هنری‌کسینجر وزیر خارجه سابق آمریکا و تحلیلگر مسائل استراتژیک به روشنی آن را ترجمه کرد و در بحبوحه تحولات منطقه خاورمیانه در بستر بیداری اسلامی به صراحت گفت؛ «مردم خاورمیانه خواستار دموکراسی به شیوه غربی نیستند.» و اضافه کرد؛ «عامل انقلاب‌ها در خاورمیانه درد و رنج و تنفری است که سالها در دل مردم منطقه انباشته شده است.»
درباره موضوع یاد شده در بالا و طرح بحثی که مورد اشاره قرار گرفت چند نکته قابل تأمل است؛
۱- تحولات منطقه و موج مواج بیداری اسلامی که از اواخر سال ۲۰۱۰ اوج گرفت در شرایطی است که پروژه آمریکایی‌ها، پروژه «قرن جدید آمریکایی» -Project for the New American Century- بود که مخفف آن به «PNAC» موسوم گشت.
در ذیل این پروژه، راهبرد آمریکایی‌ها در منطقه، جلوگیری از الگوهای حکومتی است که قابلیت چالش با هژمونی آمریکا را دارد.
بنابراین آنچه که در تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، آمریکایی‌ها را عصبانی می‌کرد سردادن شعارهایی بود که بیانگر اتخاذ یک الگوی مستقل بیرون از هژمونی و سیطره آمریکا است. از همین روی؛ شعار «لاشرقیه، لاغربیه؛ اسلامیه اسلامیه» از جمله شعارهایی بود که خواسته آحاد مردم منطقه را در تنفر از سیاست‌های آمریکایی و صهیونیستی نشان می‌داد و از سوی دیگر بر عملیاتی شدن «شریعت اسلامی» در شکل‌گیری حکومت و تدوین قانون اساسی جدید تأکید و تمرکز داشت.
جالب اینجاست که بی‌بی‌سی فارسی در گزارشی از میدان التحریر مصر خاطرنشان می‌کند شعار «لاشرقیه لاغربیه اسلامیه اسلامیه» یادآور شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی در دوران انقلاب اسلامی ایران است. اما به موازات آن امپراتور رسانه‌ای غرب کوشید الگویی غیر از الگوی جمهوری اسلامی را در تحولات منطقه حاکم نماید.
۲- اکنون سوال این است که چطور می‌شود الگوی جمهوری اسلامی که با خواست و فطرت ملت‌های مسلمان و آزادیخواه همخوانی دارد را به حاشیه برد؟ پاسخ به این سوال، راهبرد آمریکایی‌ها در منطقه است که نمی‌خواهند الگو و مدلی از حکومت با قابلیت چالش با سیاست‌های آمریکایی در منطقه شکل بگیرد و الهام‌بخش باشد.
بنابراین آنچه که قابل دقت و توجه ویژه است اینکه آمریکایی‌ها به دنبال مهار الگوی جمهوری اسلامی در منطقه بوده‌اند و این اولویت‌ همواره در سه دهه گذشته روی میز کاخ‌ سفید بوده است. برای همین است که جروزالم‌پست در اوج‌گرفتن تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی به نقل از دان مریدور معاون نتانیاهو می‌نویسد؛ «بررسی تحولات منطقه نشان می‌دهد گسترش نفوذ ایران ]بخوانید الهام‌بخشی الگوی جمهوری اسلامی[ این قابلیت را داراست که در برابر هژمونی آمریکا قرار بگیرد که قرار گرفته است.»
۳- سوال بعدی این است که مهار جمهوری اسلامی با چه روشی در منطقه از سوی آمریکایی‌ها دنبال شده است؟
پاسخ پیچیده نیست و اتفاقاتی که طی تمامی سال‌های گذشته پس از وقوع انقلاب اسلامی در منطقه صورت گرفته دخالت‌ها و تکاپوی مستقیم آمریکا و قدرت‌های غربی را نشان می‌دهد.
مشکل و چالش اصلی آمریکایی‌ها، «اسلام» است. اسلامی که در صحنه اجتماع و سیاست، راهبردها و سیاست‌های آمریکایی را به چالش می‌کشد و سناریوهای واشنگتن را نقش بر آب می‌کند.
بنابراین برای مهار جمهوری اسلامی که ترجمان اسلام ناب محمدی(ص) در سطح حاکمیتی است، آمریکایی‌ها ترویج «اسلام سکولار» از یکسو و تقویت «اسلام سلفی» و گرایش به مذاهب انحرافی و دست‌ساز از سوی دیگر را در دستور کار داشته‌اند.
نقطه اشتراک «اسلام سکولار» و «اسلام سلفی»، خط سازش با آمریکا و قدرت‌های غربی است که یک خروجی روشن دارد و آن اینکه چالش با سیاست‌های آمریکایی در چنبره نرمش و خودباختگی هضم می‌شود و از میان می‌رود.
۴- و بالاخره باید گفت از ابتدای تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی، بارها و به کرات رسانه‌های صهیونیستی و مقامات کودک‌کش این رژیم به این مسئله عجز‌آلود اذعان کردند که خطر پیش‌روی‌ ما، الگوی جمهوری اسلامی است.
حتی «هاآرتص» به صراحت مدل ترکیه که از سوی رسانه‌های غربی به عنوان الگوی الهام‌بخش در تحولات منطقه پمپاژ می‌شد را اسلام اردوغانی و نزدیک به اسلام آمریکایی برمی‌شمارد و اعتراف می‌کند ماهیت تحولات منطقه از این نوع نیست، بلکه الگویی از جنس اسلامی است که خطری واقعی برای موجودیت اسرائیل دارد.
خب، کدام الگو تهدیدکننده منافع رژیم نامشروعی چون رژیم صهیونیستی است؟ پاسخ روشن است و الگوی جمهوری اسلامی برگرفته از انقلاب اسلامی ایران این قابلیت و توان را دارد که به صورت مستقل سیاست‌های آمریکایی و صهیونیستی را به چالش بکشد. در صحنه تحولات اخیر منطقه مشاهده می‌شود در حالی که آمریکا به صراحت اعلام می‌کند بشار اسد رفتنی است و دمشق سقوط می‌کند این اتفاق نمی‌افتد.
از سوی دیگر اعتماد مرسی به آمریکایی‌ها کار دست او می‌دهد و در کودتایی خونین از قدرت برکنار می‌شود. مرز این دو اتفاق کجاست؟ چیزی جز عنصر «مقاومت» در برابر باج‌خواهی‌ها و زیاده‌خواهی‌های قدرت‌های غربی است؟
بنابراین تحولات اخیر منطقه به وضوح و آشکارا یک موضوع را ثابت کرد و آن شکست مدل اسلام آمریکایی- سلفی در منطقه است که بار دیگر الگوی جمهوری اسلامی را در کانون توجهات و تحلیل‌ها قرار داده است.
این الگو در منطقه خاورمیانه که به تعبیر روزنامه انگلیسی ایندیپندنت، در آن «مذهب» و «سیاست» گره خورده‌اند جای نفوذ و گسترش دارد و از همین روی است که به قول حکیمانه رهبر انقلاب؛ دشمنان از ایران اسلامی می‌ترسند نه ایران هسته‌ای.

/ حسام الدین برومند

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.