بررسی ویژگیهای اخوانالمسلمین و فراز و فرودهای این جنبش از بدو شکلگیری تا سقوط مرسی از جمله مسائلی است که این گزارش به آن میپردازد.
به گزارش «سیرجان خبر»به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ جنبش اخوانالمسلمین از مهمترین حرکتهای اسلامی در تاریخ اسلام در سده گذشته تا به امروز است.
این جنبش در سال ۱۹۲۸ توسط شیخ حسن بن احمد بن عبدالرحمن البنا معروف به حسن البنا در اسماعیلیه مصر تاسیس شد و از آنجا که این جنبش رویکرد جهانشمولی را ایجاد کرده بود به دیگر کشورهای اسلامی اندیشه وگرایشات خود را بسط داد تا راهی برای مقابله مسلمانان با دشمنانشان براساس آموزههای دینی فراهم کند.
اخوانالمسلمین اهدافی چون زنده کردن شعائر اسلامی و برافکندن سلطهی اجانب و برقراری حکومت اسلامی در جبهههای مختلف فرهنگی، نظامی و سیاسی را در دستور کار خود قرار داد به همین خاطر چندین بار به دست حکومت ملک فاروق منحل و طی آن شمار زیادی از اعضای آن دستگیر و یا اعدام شدند.
گفتنی است حسن البنا، عبدالقادر عوده، شیخ محمد فرغلی، سید قطب و صالح عشماوی از جمله شهدای نامی اخوانالمسلمین به حساب میآیند که بهغیر از حسن البنا که توسط عوامل ملک فاروق ترور شد بقیه این شهدا توسط حاکمان مختلفی که در طول سالهای مختلف در مصر حکومت کردند، اعدام شدهاند.
جالب است بدانید گروه اخوان در سال ۱۳۰۷ توسط حسن البنا بهعنوان یک سازمان اسلامی خیریه تربیتی در پرتو قانون اساسی سال ۱۳۰۱ مصر به طور رسمی ثبت شد اما سازمان اخوان پس از شهادت حسن البنا و در دوره افسران آزاد به علت پیروی نکردن از اندیشههای ملیگرا و قومی، توسط جمال عبدالناصر منحل اعلام شد.
مهمترین ویژگى اخوانالمسلمین، جامعیت و فراگیر بودن اعتقاداتشان در بین مسلمانان است اما این ویژگى داراى دو بعد است: اول آنکه اخوان در مصر به صورت یک تشکیلات جامع ظهور کرد، به گونهاى که فقط یک نهضت سیاسى نبود، بلکه یک واحد فرهنگى، یک مؤ سسه اقتصادى ، یک بینش اجتماعى ، یک ارتش مردمى و… بود.
دوم اینکه کم و بیش در برخى از کشورهاى اسلامى ایدهها، هدفها و تشکیلات اخوانالمسلمین بهعنوان یک الگوى مناسب مبارزه ضد دولتى پذیرفته و بهکار بسته شد.
از دیگر ویژگیهاى اخوان آن است که اقداماتش را با تبلیغ و معرفى دین اسلام بهعنوان تنها راه نجات آغاز کرد و پس از آن به جذب و سازماندهى افراد پرداخت اما در مرحله سوم به مبارزه و ستیز همهجانبه (بهویژه نظامى) علیه رژیم مصر و استعمار انگلیس روی آورد.
در ستیزهجو شدن اخوان، مسئله فلسطین بیش از سایر مسائل (مانند افزایش سلطه استعمار) موثر بود چرا که، اخوان در سال ۱۳۲۵ ه . ش ./ ۱۹۴۶ م . براى نخستینبار دستههاى کوچک نظامى براى حمله مسلحانه به مراکز صهیونیستها در خاک فلسطین اعزام کرد و علاوه بر آن اعضاى اخوان در اولین جنگ اعراب واسرائیل شرکت کردند.
ویژگى و اهمیت اخوانالمسلمین تنها به عقایدى که مطرح ساخته است معطوف نمیشود چرا که آنچیزی که اخوان مطرح نمود از سوى اندیشمندان دیگر اسلامى چون سید جمالالدین اسدآبادی ، محمد عبده و عبدالرحمان کواکبى مطرح شده بود به همین خاطر اهمیت اخوان از آن جهت است که تعالیم و عقاید اسلامى را به زبانى ساده، قابل فهم، منظم و مسنجم که پاسخگوی نیازهاى جدید مسلمانان بوده را مطرح کرده است.
اما رویکرد جهانشمول اخوانالمسلمین از عوامل گسترش این اندیشه به کشورهای دیگر است چرا که این جنبش در کشورهای عراق، سوریه، اردن، تونس و مراکش به وجود آمده است به همین خاطر در ادامه این گزارش به حضور اخوانالمسلمین در این کشورها میپردازیم.
اخوانالمسلمین در سودان
در اواسط دهه ۲۰ ه . ش ./ ۱۹۴۰م اخوانالمسلمین سودان به رهبرى (على طالبالله) شکل گرفت جالب است بدانید این جنبش با همان انگیزههایى پدید آمد که اخوانالمسلمین در مصر بوجود آمده بود و علاوه بر آن با کمک و همکاری عبدالحلیم عابدین یکی از رهبران اخوانالمسلمین مصر تاسیس شد.
اخوانالمسلمینِ سودان در بدو تشکیل خواهان اسلامى کردن جامعه از طریق تغییر حکومت موجود و تاسیس یک حکومت اسلامى بود امّا پس از آنکه دولت (جعفر محمد نُمیرى) شریعت اسلامى را در سودان به اجرا گذاشت، و دولت (عمرالبشیر) آن را با شدت و وسعت بیشترى تداوم بخشید، این جنبش با تغییر ایده ، تنها در جهت برآمدن اجراى شریعت اسلامى از طریق دولت برآمد.
اخوانالمسلمین سودان رهبران متعددى را به خود دیده است اما هیچکدام به اندازه (دکتر حسن الترابى) فعال و مشهور نشد، امّا بعدها تغییر عقیده داد و در دولت نُمیرى و صادق المهدى به ترتیب پستهاى دولتى مشاور خارجى و وزارت دادگسترى را پذیرفت.
اخوانالمسلمین سودان در مقایسه با اخوانالمسلمین مصر، حداقل داراى دو ویژگى متمایز است: اوّل آنکه اخوانالمسلمین سودان با کودتاى افسران آزاد به رهبرى سرهنگ جعفر محمد نُمیرى در سال ۱۳۴۸ ه . ش ./ ۱۹۶۹ م . مخالفت کرد امّا بعد از آن ، شاخه جدا شده از اخوانالمسلمین سودان (جبهه اسلامى ملّى به رهبرى حسن الترابى ) به مصالحه با رژیم پرداخت ، ولى گروه دیگر آن، به رهبرى صادق عبدالله الماجد، هرگونه سازش با رژیم را مردود دانست و دوم آنکه اخوانالمسلمین از پیروزى و تداوم انقلاب اسلامى ایران حمایت کرد، و هماکنون نیز آن را یک انقلاب مبتنى بر ایمان توصیف مىکند.
اخوانالمسلمین در اردن
اخوانالمسلمین اردن در سال ۱۳۲۵ ه ش . / ۱۹۴۶ م . در شهر (امان ) با همان انگیزههایى که در تولد اخوان در مصر و سودان موثر بود، تشکیل شد و با سرعت بسیاری گسترش یافت چرا که تعداد زیادى فلسطینى رانده شده در اردن که به اخوانالمسلمینِ آن کشور براى آزادى فلسطین دل بسته بودند ، به عضویت اخوانالمسلمین اردن درآمدند و فعالیتهاى اسلامى احزابى چون (حزبالتحریر) اردن در ارتقا آگاهیهاى سیاسى و مذهبى مردم اردن و در نتیجه جذب آنان به اخوان موثر بود.
اخوانالمسلمین اردن برای دستیابی به هدفش یعنى اسلامى کردن جامعه، راه مماشات و سازش با دولت و حکومت اردن را در پیش گرفت چرا که پیروى از این شیوه را بهترین راه حل براى تحقق هدف خویش تشخیص داد.
از بزرگترین رهبران اخوانالمسلمین اردن مىتوان از(شیخ عبدالرحمان) نام برد اما برخى سازش اخوانالمسلمین اردن با حکومت پادشاهى را ناشى از شخصیت سادهاندیش او دانسته و بیشتر در نقش یک رهبر معنوى ظاهر شده است.
از سویى دیگر رژیم اردن با استفاده ابزاری از اخوانالمسلمین در جلوگیرى از نفوذ و توسعه احزاب و نیروهاى سیاسى مخالف (مانند کمونیستها) برآمد. اما جناح انقلابى اخوانالمسلمین اردن به رهبرى (عبدالله العظم ) که همیشه بر سر مسائلى چون مسئله فلسطین در تعارض و تضاد با رژیم اردن بوده است ، هیچگاه از اجازه رسمى فعالیت سیاسى علنى بهره مند نشده است.
اخوانالمسلمین در سوریه
اخوانالمسلمین سوریه در سال ۱۳۱۴ ه . ش ./ ۱۹۳۵ م . در شهر حلب بهوسیله دکتر مصطفى السباعى به پیروی از اخوانالمسلمین مصر و به منظور مقابله با اشغال سوریه از سوى فرانسه و سروسامان دادن به اوضاع نابسامان اقتصادى و رفع شکاف موجود بین جهان عرب از طریق احیاى اسلام بهوجود آمد.
بارزترین مشخصه این جنبش در سوریه ، مخالفت دائمى آن با دستگاه سیاسى کشور است و از مهمترین جلوه این مخالفت، مىتوان به درگیرى نظامى ۱۳۶۰ ه . ش . / ۱۹۸۱ م . طرفداران جهاد ضد دولتى در جنبش اخوانالمسلمین با نیروهاى حکومتى اشاره کرد که طى آن یک نبرد سه هفته اى در (شهر حما) صورت گرفت که منجر به کشته و مجروح شدن تعداد زیادى از مقامات دولتى و حزبى (حزب بعث سوریه ) و نیز سرکوب شدید اعضاى جنبش از سوى دولت سوریه شد.
با این اوصاف جنبش اخوانالمسلمین سوریه تا کنون به علت وجود اختلاف در اخوانالمسلمین بر سر مسئله روش مبارزه علیه دولت نتوانسته است بهعنوان یک نیروى موثر در سیاستهاى داخلى و خارجى سوریه ایفاى نقش کند.
اخوانالمسلمین سوریه که گرایشات سلفی پیدا کردهاند از عوامل تشدید درگیریها و بحران در این کشور به حساب میآیند چرا که دمیدن بر جنگ شیعه و سنی، ترور مردمی که از دولت بشار اسد حمایت میکنند از جمله اقدامات آنها به حساب میآید.
پس از چنددستگی اخوانالمسلمین سوریه پس از درگیری با حافظ اسد، بحران امروز این کشور باعث امیدواری جریانهای مخالف دولت در اتحاد اخوانیها شد اما عمق اختلافات درونگروهی از عوامل عدم اتحاد آنها بر علیه دولت است چرا که گروههای سوری منتسب به اخوانالمسلمین هریک با توجه به خاستگاه ایدئولوژیک و سیاسی خود جهتگیری خاصی نسبت به بحران از خود نشان دادند.
شاخههایی از اخوانالمسلمین سوری که متاثر از جریانهای وهابی اردن هستند عمدتا گروههای مسلحی را شکل دادند که همسو با جریان سلفی، درگیریهای مسلحانه را از شهرهای مجاور مرزهای اردن آغاز کردند و درگیری را به دیگر شهرها مانند حمص، حلب و سایر شهرهای سوریه انتقال دادند.
از این رو، آنچه سبب شد بحران سوریه از اعتراضهای صرف سیاسی و مدنی خارج و وارد فاز مسلحانه شود را باید در اندیشه سلفی و اخوانیهای تندرو همگام با آنها مورد ملاحظه قرار داد.
اندیشههایی که ریشه در برداشتهای بنیادگرایانه فقه حنبلی ـ مالکی دارد و جزمیت و نگاه مغرضانه در این دیدگاه تا جایی است که شیخ صالح اللحیدان کشتار یک سوم جمعیت سوریه را جایز دانست و در یک فتوای عجیب اعلام کرد: «طبق مذهب مالکی کشتن یک سوم مردم برای خوشبختی دو سوم دیگر جایز است.
اخوانالمسلمین سوریه بهدلیل علوی بودن نظام حاکم و بهدلیل روابطی که ایران با سوریه برقرار کرده نگاه ضدشیعی و ضدعلوی دارد.
در مذاکراتی که اخوانالمسلمین سوریه با غرب داشت، اخوان اعلام کرد که امنیت اسرائیل را بهعنوان عضوی از سازمان ملل و در قالب قوانین این سازمان میپذیرد یعنی بحث اسرائیل و تعهد به امنیت آن را در قالب سازمان ملل گنجاندند.
از نظر سیاسی اخوان در سوریه دولت مدنی را پذیرفته و علاوه بر آن بودن دو دولت در سرزمین فلسطین را بهطور اجمالی در قالب سازمان ملل پذیرفته اما در مورد جولان برای بازپسگیری آن مقاومت خواهد کرد.
جنبش حماس در فلسطین
این جنبش در واقع شعبه تشکیلات اخوان در سرزمینهای اشغالی است و هنوز هم ارتباط همهجانبه نیرومندی با اخوانالمسلمین مصر دارد اما این سازمان در اندیشه سیاسی و ادبیات ایدئولوژیکی خود تغییراتی داده است و در سایه همین تحولات توانسته به جهاد مسلحانه بر ضد اشغالگران ادامه دهد و همزمان روابط خوبی را با نظامهای سیاسی قاهره و دمشق برقرار کند.
جنبش النهضه تونس
این تشکیلات با اندیشهها و افکار راشد الغنوشی رهبری میشود و به رغم اختلاف در دیدگاه ارتباطات خوبی با اخوانیها دارد اما اتهامات بسیاری به وارد شده که یکی از این اتهامات طرفداری وی از انقلاب اسلامی ایران و حضرت امام خمینی (ره) است.
اخوانالمسلمین در الجزایر
در الجزایر حرکت اسلامی اخوان به رهبری محفوظ نحناح روش اصلاحی اخوان اردن را در پیش گرفت و برای همین منظور اردن با دولت فعلی الجزایر همکاری کرده و نمایندگانی به پارلمان فرستادند که مورد اعتراض دیگر حرکتهای اسلامی الجزایر قرار گرفت.
اخوانالمسلمین در مراکش
حرکه الاصلاح و التجدید که منشعب شده از گروه الشبیبه الاسلامیه به رهبری مطیع متأثر از افکار و اندیشههای متفکران اخوانی همچون حسن البنا بوده است.
حرکه الاصلاح با تغییر اساسنامه و مرامنامه و تغییر نام خود به حزب التجدید الوطنی در مه ۱۹۹۲ و حزب الوحده و التنمیه (وحدت و توسعه) در سال ۱۹۹۳ نتوانست مجوز فعالیت رسمی از وزارت کشور مراکش بگیرد به همین خاطر نمیتوانست بهطور مستقل در انتخابات پارلمانی شرکت کند به همین خاطر در اکتبر ۱۹۹۸ با ادغام در تشکیلات ملی، نام خود را به حزب العداله والتنمیه (عدالت و توسعه) تغییر داد و توانست در انتخابات پارلمانی مراکش در ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۲، ۴۳ کرسی به دست آورد. گفتنی است رهبری این گروه هماکنون به عهده دکتر سعدالدین العثمانی است.
اخوانالمسلمین مصر در سالهای اخیر
همانطور که در ابتدای این گزارش اشاره شد خاستگاه اخوانالمسلمین از مصر بوده و این جنبش فراز و نشیبهای بسیاری را سپری کرده است.
انقلاب مردمی ۲۵ژانویه ۲۰۱۱ که حاصل قیام مردمی در مصر بود تحولات چشمگیری در تنهاترین کشور خاورمیانهای قاره آفریقا بهوجود آورد که طی آن با پیروزی محمد مرسی نماینده اخوانالمسلمین بر کلیه رقبایش باب جدیدی در امر حکومتداری مصر ایجاد شد.
پیروزی اسلامگرایان نشان از اسلامخواهی ملت مصر بود چرا که سالیان دراز تحت سلطه حاکمان سکولار قرار گرفته بودند.
با روی کار آمدن مرسی امیدهای بسیاری در دل انقلابیون مصری بهوجود آمد تا سرانجام به روابط مصر با رژیم صهیونیستی پایان دهد چرا که این امر ریشه در خواسته مصریها در طول حکمرانی دیکتاتور سابق این کشور دارد چرا که بودن سفارت رژیم صهیونیستی در طبقه پنجم یک ساختمان و عوض شدن ۶باره سفیر رژیم صهیونیستی به علت اینکه ملت مصر روی تعامل با آنها نداشتند و همچنین ثابت بودن سفیر مصر در اسرائیل به مدت ۲۰سال بهدلیل اینکه کسی جرات گرفتن این پست را به علت ترس از خشم مردم را نداشت میتوان گواهی بر این اتفاق دانست که مردم مصر خواهان قطع روابط کشورشان با رژیم صهیونیستی بودند.
انقلابیون که در زمان وقوع انقلاب در مصر با شعار لغو کمپ دیوید، به سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره حمله کردند و باعث تعطیلی آن شدند برای مدتی باعث تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی شدند اما پس از اینکه مرسی روی کار آمد نه تنها قرارداد ننگین کمپ دیوید را لغو نکرد بلکه با فرستادن سفیر به اسرائیل در جهت خلاف خواستههای انقلابیون حرکت کرد.
اقدامی که انتقادات بسیاری را متوجه مرسی کرد چرا که عبدالمنعم ابوالفتوح نامزد سابق ریاست جمهوری به شدت از نامه مرسی به شیمون پرز انتقاد کرد و از وی خواست تا نسبت به پیامهای پروتکلی سیاست خارجی مصر تجدید نظر کند به گونهای که با اهداف انقلاب سازگار باشد.
محمدحبیب از رهبران سابق اخوانالمسلمین نیز با انتقاد از پیام رئیس جمهوری مصر به اسرائیل تأکید کرد: پیام مرسی یک رسوایی غیرقابل توجیه است.
اما جالبترین اظهارات علیه مرسی را محمدعصمت سیفالدوله مشاور محمد مرسی داشته که پیام مرسی به شیمون پرز را صدمه و زخمی بزرگ به کرامت مصریها دانست و تأکید کرد این پیام خروج از چارچوب اصول ملی به شمار میرود.
مرسی در ابتدای دوران زمامداری خود بیانیه قانون اساسی که توسط مرسی ارائه شد حاوی چند ماده مبنی بر افزایش اختیارات رئیس جمهوری و همچنین قطع حق قوه قضائیه در امور ریاست جمهوری بود چرا که مرسی اعلام کرد قوه قضائیه حق دخالت در امور مربوط به رئیس جمهوری را ندارد که این بیانیه مقدمهای شد تا مخالفان وی آن را دیکتاتور بخوانند و به همین خاطر تظاهرات اولیه صورت گرفت اما بعد از اینکه پیشنویس قانون اساسی اعلام شد تظاهرات و موضع گیریها بر علیه آن بیشتر شد چرا که مخالفان معتقد بودند در پیشنویس قانون اساسی حقوق اقلیتها در نظر گرفته نشده ضمن اینکه اسلام به مانند گذشته منبع تشریع در قانون اساسی ذکر شده اما چون در بند دیگر پیشنویس قانون اساسی آمده است که منبع تشریع، مذاهب چهارگانه اهل سنت بوده به همین خاطر این امر بر تندگرایی اسلامی توسط مخالفان تعبیر شد که باعث اعتراضها و به خشونت کشیده شدن آن و به کشته شدن عدهای از مردم انجامید همچنین در جریان اعتراضها کاخ ریاست جمهوری به محاصره درآمد چرا که معترضان خواستار ابطال پیشنویس قانون اساسی و خواهان نوشته شدن پیشنویسی جدید بودند.
اما نکتهای که در اتفاقات اوایل زمامداری مرسی روی داد این بود که مخالفان معتقد به عدم رعایت حقوق اقلیتها بودند و این امر مخالفت دنبالهداری را رقم زد تا جایی که تحلیلگران یکی از دلایل سقوط دولت نوپای مرسی را همین امر میدانند.
برخی دیگر از تحلیلگران میگویند نزدیک شدن اقتصاد مصر به لبه پرتگاه، باعث شد که مردم مصر با یکدیگر متحد شوند و ارتش این کشور را متقاعد کنند که آنها را تا قبل از مواجه شدن با فاجعه، از دولت مرسی نجات دهند.
تحلیلگران اقتصادی همچنین بر این باور هستند که آمارهای اقتصادی، بهترین و گویاترین دلیل بر سیاستهای ناکارآمد و اشتباه حکومت مرسی است چرا که وی متهم است که منافع و روابط خارجی خود را بر منافع عالی کشور ترجیح داده است چرا که موافقت دولت مرسی با پیشنویس قانون اوراق قرضه بانکهای اسلامی، با واکنشهای شدید در محافل بانکی و اقتصادی مصر مواجه شد.
پیشنویس قانون اوراق بهادار اسلامی به مالکین این اوراق، حق تصرف در آن اعم از فروش، نگهداری یا واگذاری آن را میدهد و خطر این اوراق در این است که به موجب این اوراق میتوان از داراییهای ثابت کشور در ازای صادر کردن اوراق دولتی استفاده کرد.
طی یک سال از حکومت مرسی بر مصر و تصمیمهای غیرحرفهای و ناکارآمد او، ذخایر ارزی مصر دچار مشکل شد و در اواخر ماه مه گذشته به ۱۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار رسید.
اغلب این ذخایر که به سختی کفایت ۳ ماه از واردات کالاها را میکرد، سپردههای نقدی بودند که ارزش آن به ۱۰میلیارد دلار میرسید و توسط عربستان، قطر، ترکیه و لیبی در بانک مرکزی مصر به ودیعه گذاشته شده بود بنابراین درصورتی که این سپردهها وجود نداشتند، میزان ذخایر به حدی رسیده بود که حتی کفایت پرداخت یک ماه از واردات کالاها را نمیداد.
افزایش کسری بودجه کل کشور که در اواخر ماه گذشته به حدود ۳۱ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار یا حدود ۱۲ درصد از تولید ناخالص ملی رسیده بود، همچنان ادامه یافت و افزایش این کسری به حدود ۷ میلیارد دلار از کسری بودجه کل سابق رسید.
علاوه بر آن میانگین بدهی کلی مصر هم افزایش یافت و بدهیهای داخلی در اواخر ماه می گذشته به حدود ۲۰۷ میلیارد دلار رسید، افزون براینکه ۴۴ میلیارد دلار نیز میزان بدهیهای خارجی بود تا مجموع آن به میزان ۹۱ درصد از تولید ناخالص ملی نزدیک شود بنابراین افزایش بدهیهای کل کشور از سطح آن درسال ۲۰۱۲ تقریباً به حدود ۳۸ میلیارد دلار افزایش یافت.
دسته بندی اعتباری برای مصر در سطح بینالملل به سطح کمتر از ردهبندی فعلی برای کشورهایی که مانند یونان با مشکل مواجه هستند، رسید و لیره مصر به طور رسمی، حدود ۱۵ درصد از ارزش خود را در مقابل دلار و بیش از ۲۰ درصد از ارزش خود را در بازار سیاه از دست داد.
این مسئله موجب تشدید تورم بهویژه در میان کالاهای اساسی شد و مذاکرات با صندوق بینالمللی پول برای گرفتن وامی به ارزش ۴ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار، علیرغم نیاز مبرم مصر به این وام برای بازیابی اعتماد بازارهای مالی به اقتصاد مصر، دچار مشکل شد.
همزمان با این مسائل، رکود در بخشهای گردشگری و سرمایهگذاری خارجی که ازمهمترین منابع نقدینگی خارجی هستند، ادامه داشت و مصر شاهد نوسان در بخشهای تولید در داخل بود که این مساله موجب بسته شدن و فعالیت غیرمستمر صدها کارگاه و تاسیسات به دلایل مالی، امنیتی و اداری شد.
برخی از این شرکتها که در حدود ۶۰ درصد ازصادرات کالاها سهیم بودند و نیمی از نیروی کار در بخش صنعت مصر را جذب کار کرده بودند، درچنین شرایطی سرمایههای خود را به کشورهای همسایه منتقل کردند.
اما مرسی که به حضور در صحنه بینالملل بیشتر از اوضاع داخلی توجه میکرد سعی در تاثیرگذاری بر بحران سوریه بود به همین خاطر دست به ابتکاری مبنی بر تشکیل کمیته ۴ جانبه با حضور ایران، مصر، ترکیه و عربستان برای حل بحران سوریه زد اما چندی پیش به دستور محمد مرسی، رئیسجمهوری مصر، سفارت سوریه در قاهره بسته شد.
دولت مصر همزمان کاردار خود در دمشق را به کشور فراخواند و مرسی در شامگاه شنبه (۲۵ خرداد/۱۵ ژوئن) اعلام کرد که مصر به تمامی روابط دیپلماتیک خود با دولت اسد خاتمه داده است و بحران کنونی در سوریه ایجاب میکند که منطقه پرواز ممنوع بر فراز آسمان این کشور برقرار شود.
این اتفاق که نشاندهنده هماهنگی مرسی با سیاستهای رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه بود خشم بسیاری از مردم مصر را برانگیخت چرا که این امر نشان بارز اقدام سلفیها در دولت او بود.
جالبتر آنکه پس از چند روز از برکناری مرسی به دست ارتش و تعیین عدلی منصور به عنوان رئیسجمهوری موقت مصر روابط دیپلماتیک در سطح کنسولگری دو کشور از سر گرفته شد.
اما کشتار شیعیان در مصر که منجر به شهادت رسیدن علامه حسن الشحاته در زمان برگزاری جشن میلاد صاحبالزمان (عج) بهدست سلفیها شد واکنش شدید و پیگیر دولت در مجازات کردن عوامل این کشتار را میطلبید اما دولت مرسی که در گذشته خطر شیعیان برای اسلام را بیشتر از یهودیان دانسته بود ضمن محکوم کردن این جنایت، اقدام قابل توجهی از خود نشان نداد.
مرسی که هیچگاه به پیامهای جمهوری اسلامی ایران برای حفظ و تداوم آرمانهای انقلاب مصر توجه نکرد پس از یک سال ریاست جمهوری با اقدام ارتش برکنار و بسیاری از مردم مصر که در انتخابات سال پیش از وی طرفداری کرده بودند به علت برآورده نشدن آرمانهای انقلاب و وعدههای مرسی به جمع مخالفین او پیوستند تا مرسی حمایت بسیاری از موافقان خود را از دست بدهد.
هماکنون “عدلی منصور” رئیس جمهوری دولت موقت ، “حازم البیلاوی” کارشناس مسائل اقتصادی و مشاور صندوق پول عربی را بهعنوان نخستوزیر و “محمد البرادعی” مدیرکل سابق سازمان بین المللی انرژی اتمی را به عنوان معاون امور بینالملل رئیس جمهوری منصوب کرده است.
مسئلهای که در این میان رخ مینماید آنست که اخوانالمسلمین از بدو تاسیس خود در ۸۵ سال پیش تا به امروز برای اولین بار توانسته بود قدرت را در مصر در اختیار بگیرد اما با اشتباهات نمایندهاش نتوانست از این فرصت تاریخی برای اسلامیزه کردن دولت در مصر استفاده کند.
https://sirjankhabar.ir/?p=4089