به گزارش سیرچان خبر به نقل از دانا؛ مجموع ویژگیهای قومی، مذهبی، زبانی و ژئوپلیتیک ایران و تفاوتهای این ویژگیها با اعراب به علاوهی فضای نظام بینالمللی، سبب شده است تا در طول تاریخ، این کشورها نتوانند روابطی پایدار و مطمئن با ایران برقرار نمایند. سیاست خارجی دولت احمدینژاد نیز به طرز واضحی به افزایش تنشها و گسترش دشمنی اعراب منتج گردید. حتی تحولات بیداری اسلامی هم، به رغم حاکم شدن نخبگان اسلامگرای مورد حمایت جمهوری اسلامی، نهایتاً با توجه با انفعال دستگاه دیپلماسی و عواملی دیگر نظیر بحران در سوریه، نتوانست وزن جمهوری اسلامی را در خاورمیانهی جدید بالا ببرد.
اینک با انتخاب دکتر حسن روحانی به عنوان یازدهمین رئیس جمهوری اسلامی ایران، این پرسش مطرح میشود که آیا روابط ایران و اعراب بهبود خواهد یافت؟ چه اینکه روحانی با نشانههای اعتدالگرایی، یادآور دوران روابط مطلوب ایران با کشورهای عربی در مقاطع ریاستجمهوری آقایان خاتمی و هاشمی است. ایشان با توجه به نخستین کنفرانس خبریشان، معمار اولین موافقتنامهی امنیتی ایران و عربستان بوده است. در این کنفرانس، دکتر روحانی در قامت رئیسجمهور منتخب ملت ایران، با جدیت از ضرورت بهبود روابط با کشورهای عربی و به ویژه عربستان سعودی سخن گفت.
در سوی مقابل، به نظر میرسد که کشورهای عربی نیز تجدید نظری در روابط خود با ایران داشته باشند. شبکهی خبری الجزیره، پس از اعلام نتایج انتخابات یازدهم ریاستجمهوری ایران، پیروزی روحانی را به مثابه گشایش دریچهای جدید در روابط ایران با کشورهای عربی قلمداد کرد. لذا در این مقاله تلاش میگردد تا با توجه به رویکرد سازهانگاری، به این پرسش پاسخ داده شود که روابط ایران با کشورهای عربی بهبود خواهد یافت؟ و اساساً چه الزامات و مؤلفههای برای بهبود وضعیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقهی خاورمیانهی عربی وجود دارد.
مبانی نظری؛ تغییر در سیاست خارجی
یکی از بنیادیترین مباحث در رفتارشناسی سیاست خارجی کشورها این است که سیاست خارجی یک کشور و نگاههای او به سایر کشورها چگونه شکل میگیرد و احیاناً تغییر در آن به چه صورت اتفاق میافتد. یکی از رویکردهای نظری برای تبیین موضوع فوق، رویکرد سازهانگاری است. مهمترین اصل هستیشناختی سازهانگاری ناظر به این است که «ساختارهای فکری و معرفتی» دست کم به اندازهی «ساختارهای مادی» اهمیت دارند.
از دیدگاه سازهانگاری، برای درک سیاست خارجی کشورها، در کنار ساختارهای مادی، باید به ساختارهای معرفتی، ایدهها، باورها، هنجارها و اندیشهها نیز توجه داشت. هویتها و منافع دولتها را هنجارها، تعاملات و فرهنگها میسازند و همین فرآیند است که تعامل میان دولتها را پیش میکشد (شفیعی، ۱۳۹۰، ص ۱۱۴ تا ۱۲۹).
اگر در رویکرد واقعگرایانه، سیاست خارجی دولتها ریشه در ملاحظات عقلایی و منافع ملی دارد، در نظریهی سازهانگاری، نوع رفتار، ناشی از هنجارهایی است که در سطح ملی وجود دارد یا هنجارهای سطح جهانی به گونهای که دیگران از دولت انتظار دارند.
به باور الکساندر وِنت، هویتها منافع را شکل میدهند و منافع نیز سرچشمهی رفتارها و اتخاذ سیاست خارجی از سوی دولتها میشوند که در این تعامل، کنشگران ساختارهای معنایی را میسازند، یک سری پیامهایی برای هم میفرستند، این پیامها را با نیت و تصور خود میسنجند و بر پایهی برداشت خود، همدیگر را دوست و دشمن، رقیب یا همکار میدانند و بر پایهی انتظارات خود از یکدیگر عمل میکنند (رک: ونت، ۱۳۸۶).
لذا بر مبنای این دیدگاه، اصولی کلی نیز برای تحلیل سیاست خارجی در نظر گرفته شده است که بر اساس آن اصول، به جای تأکید بر «توانمندی دولتها یا توزیع قدرت به عنوان یک خصوصیت ساختاری»، بر «هویت دولتها» تأکید میشود (قهرمانپور، ۱۳۸۳، ص ۳۱). به عنوان مثال، دیدگاه سازهانگاری، چشماندازی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را ترسیم مینماید. این تلقی سازهانگارانه از جایگاه و تأثیر هنجارهای دینی، امروزه به طور خاص، منزلت ایدئولوژیک ایران در بُعد بیرونی، به ویژه در سطح افکار عمومی منطقه و الگودهی به جنبشهای اسلامگرا را توضیح میدهد و در یک کلمه، صفت «اسلامی» جمهوری اسلامی ایران، معرِّف مجموعه هنجارها و ارزشهایی است که تعیینکنندهی منافع و اهداف و چگونگی هدایت سیاست خارجی است (مشیرزاده، ۱۳۸۲، ص ۴۵).
لذا هر گونه تغییر در رفتارهای سیاست خارجی، منوط به تحول و تغییر در ایستارها، ذهنیتها و نهایتاً هنجارها و هویتهاست. به همین دلیل است که گفته میشود افزایش تعاملات دیپلماتیک، همکاری اقتصادی و مبادلات فرهنگی، باعث تغییر در ذهنیتهای کشورها نسبت به یکدیگر میشود و در بلندمدت هویتهای جدید خلقشده، منافع جدیدی برای هر دولت تعریف میسازد و الگوی جدیدی از دوستی و دشمنی در روابط خارجی را ایجاد میکند.
دولت حسن روحانی، با توجه به اندیشهها، رویکردها و تجارب گذشتهی دکتر روحانی، یک دولت توسعهگرای ملی خواهد بود. برای قوام این دولت البته مفهوم داخلی اعتدال، در روابط خارجی به تعامل سازنده ترجمه خواهد شد. لذا دولت آتی جمهوری اسلامی با رویکرد «آرمانگرایی واقعیتمحور» وارد تعاملات بینالمللی خواهد شد که یکی از الزامات آن، کاهش تنشها و افزایش مناسبات با همسایگان خاورمیانهای خواهد بود.
بنابراین به نظر میرسد تنشزدایی با همسایگان، از منظر تاکتیکی به رویکرد هزینهـفایده شبیه است و تلاش دارد با تدبیر در روابط خارجی، از بحرانسازی اعراب جلوگیری نماید. البته نباید انتظار خام ایجاد روابط استراتژیک با سود مطلق با اعراب را در سر پروراند؛ چه اینکه اولاً کشورهای عربی در مقامی نیستند که ارزش پیوند استراتژیک داشته باشند و منافعی قابل توجه در ائتلاف با آنان وجود داشته باشد. ثانیاً سیاست خارجی اعراب در قبال ایران تا حد زیادی تابعی از موضع ابرقدرتها در قبال ایران است. ثالثاً در صورت مهیا بودن سایر شرایط، شکاف تاریخی ایران و اعراب یقیناً مانع چنین ارتباطی خواهد بود.
البته حداقل میتوان انتظار داشت روند تقابلی و بحرانساز اعراب در قبال ایران، نظیر طرح مکرر موضوع جزایر سهگانه، اعلام دستگیری جاسوسان ایرانی در کویت، عربستان و یمن در ماههای اخیر و… با حزماندیشی در روابط خارجی متوقف شود. بنابراین تعامل سازنده بدان معنا نیست که ایران به دنبال تغییر در نظم غیرعادلانهی نظام منطقهای و بینالمللی نخواهد بود، اما بدان معناست که تغییر در صورت امکان از طریق تعامل پیگیری میشود. چه اینکه هویت کشورهای سنیمذهب محافظهکار اساساً در تقابل با مردمسالاری دینی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و این امر نمیتواند در دولت آتی مورد چشمپوشی قرار گیرد.
ریشههای فرهنگیتاریخی روابط ایران و اعراب
در برابر هر گونه روند تغییر در مناسبات ایران و اعراب، هنجارهای ملی، گسلها و ذهنیتهای تاریخی فرهنگی دیرپا و شرایط نظام جهانی، به عنوان هنجارهای موجود، در برابر تغییر مقاومت میکنند. در این باب باید گفت هرچند نوع روابط ایران با هر یک از کشورهای عربی، عمدتاً واقعگرایانه و در چارچوب دولتملت شکل میگیرد، اما درکی کلی از جهان عرب، مبتنی بر هویت نیز وجود دارد که گویی یک نگاه هویتی و جمعی نیز به اعراب وجود دارد. ایران اگرچه دارای برخی اشتراکات فرهنگی و عقیدتی و منافع مشترک اقتصادی با کشورهای عربی است، اما از پارهای جهات، به ویژه پیشینهی تاریخی، دارای تفاوتها و اختلافاتی با اعراب است.
مجموع ویژگیهای قومی، مذهبی، زبانی و ژئوپلیتیک ایران و تعارض این ویژگیها با اعراب سبب شده است تا این کشور نتواند روابطی پایدار و مطمئن با آنها برقرار نماید. یافتهها نشان میدهد که سه گفتمان مذهبی، قومی و ژئوپلیتیک، مهمترین عوامل تأثیرگذار بر نوع نگاه اعراب نسبت به ایران است (نجفی فیروزجایی، ۱۳۸۸).
در بیان عوامل اختلافات ایرانیـعربی، علاوه بر عوامل پیشگفته، نباید از نقش برخی از قدرتهای فرامنطقهای نیز غفلت نمود. به اعتقاد اعراب، ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در حوزهی جهان اسلام نیز به رقیبی تأثیرگذار تبدیل شده و رهبری اعراب در جهان اسلام را نیز به چالش کشیده است.
تاریخ سیاست اعراب نشان میدهد که منازعات مشهودی بین فرهنگ ایرانی و سامی، وجود داشته است. عراق خط گسل فرهنگی با ایران محسوب میشود و امارات متحدهی عربی انعکاس رقابتهای سرزمینی با ایران است و در نهایت، عربستان سعودی رقیب ایدئولوژیک ایران تلقی میشود (متقی، ۱۳۹۰، ص ۱۵۲ و ۱۵۳).
ملیگرایی اعراب ابتدا با رهبری جمال عبدالناصر غلظت یافت و با توجه به عدم هماهنگی رژیم گذشتهی ایران با اعراب در مبارزه با اسرائیل، در تقابل با این احساسات قرار گرفت و پس از انقلاب نیز صدام حسین از جهت تحریک احساسات ملیگرایانهی اعراب، خود را سردار قادسیه نامید. در کنار این گسل تاریخی، که هویتهای متمایز و گاه متعارض ایرانیـعربی را در اذهان باز میسازد، گونهای دیگر از تقابل فرهنگی خود را در تمایز شیعهـسنی برجسته میکند و به مثابه سازهای هنجاریهویتی، درک سیاست خارجی اعراب نسبت به جمهوری اسلامی ایران را سامان میدهد. از این منظر، ایران به دنبال مصالح خاص خود بر مبنای طایفهگری شیعه و احیای امپراتوری صفوی و نه منافع امت اسلامی است. این صفویگری در نگاه اعراب، حاصل جمع بُعد ایرانی (ضد عرب) و شیعی (ضد سنی) است.
البته ذکر این نکته نیز لازم است که گفتمان مقاومت در سیاست خارجی منطقهای دولت احمدینژاد، با توجه به شکستهای مکرر دشمن صهیونیستی، محبوبیت فزایندهای را در سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ ایجاد نمود. اما پس از آن و به ویژه با شدت گرفتن بحث هستهای، تبلیغات گستردهی ایرانهراسی و شیعهترسی و نیز تعمیق بحران سوریه، افکار عمومی اعراب نیز همانند دولتهایشان در مورد ایران به شدت منفی شده است. بسیاری از نظرسنجیهای جهانی مؤید این امر هستند (Zogby، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲). اتهاماتی که از قضا با روی کار آمدن اسلامگرایان در برخی کشورهای عربی تشدید نیز شده است.
این امر نشاندهندهی آن است که غرب موفق شده است که ایرانهراسی و شیعهترسی را کاملاً در ذهن برخی رهبران عرب و در پی آن، برخی محافل مردمی، سیاسی و مطبوعاتی جهان عرب جا بیندازد. در این میان، اظهار نظر «شیمون پرز»، رئیس رژیم صهیونیستی، جالب به نظر میرسد که گفته بود: «دیر یا زود جهان میبیند که ایران سعی دارد همهی خاورمیانه را به چنگ بیاورد.»
دیپلماسی ایران باید تلاش کند بخش منفی نگاه عربی را به نحو بهینهای مدیریت نماید تا از پیچیدهتر شدن یا سختتر شدن آن جلوگیری شود. لذا دولت روحانی میراثدار حوادثی است که در سالهای اخیر به وقوع پیوسته است؛ شکافی که البته با توجه به اوج گرفتن نزاعهای مذهبی و طایفهای در منطقه، بحران سوریه و بحرین باعث شد که کارنامهی پایانی دولت احمدینژاد در افکار عمومی عربی بهتر از کارنامهی روابط رسمی او با دولتهای عربی نباشد و البته در این زمینه نیز روحانی کاری بس مشکل در پیش خواهد داشت.
ایران باید در پی ایجاد فضای مثبت در روابط با همسایگان عرب، بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی آنان و جلوگیری از بحرانسازی آنان باشد و از سوی دیگر، کارآمدی مردمسالاری دینی در ایران و همگرایی فرهنگی در منطقه میتواند زمینهی مناسبتری برای تغییر گفتمانی و ژئوپلیتیک در خاورمیانه به سود جمهوری اسلامی ایجاد کند. دولت روحانی با توجه به رویکرد اعتدالی و ساری نمودن عقلانیت دیپلماتیک، میتواند این شرایط مناسب روابط ایران و اعراب را احیا نماید و از این فرصت برای کاهش تهدیدات جمهوری اسلامی و تأمین منافع ملی استفاده کند.
نظام بینالملل و روابط ایران و اعراب
تغییر در رفتار سیاست خارجى ایران و کشورهای عربی همچنین در یک رابطهی تعاملى ساختارـکارگزار نیز مورد مطالعه قرار مىگیرد. در این رابطه، از یک طرف ساختار نظام بینالملل به صورت امکان و محدودیت بر رفتار سیاست خارجى کشورها اثرگذار است. نظام بینالملل، به مثابه شبکهی بازیگران بینالمللی، دولتها، سازمانهای جهانی، شرکتهای چندملیتی و… یک نوع قاعدهمندى و هنجار تلقى مىشود. این نظام با توجه به هنجارهای رفتاری خود، توزیع توانمندیهای مادی در این نظام، محدودیتها و شرایطی را ایجاد میکند که سیاست خارجی کشورها در آن کانالیزه میگردد. ساختار نظام بینالملل را مىتوان دربرگیرندهی قواعد و هنجارها ذکر کرد که در شکلدهى به ساختار نظام بینالملل نقش اساسى را ایفا مىکند (ستوده، ۱۳۸۰).
اگر مهمترین خصلت سیاست خارجى ایران را در اسلامیت و انقلابى بودن آن بدانیم، ایران اسلامى در سیاست خارجى خود، رسالت، تعهد و نقش خاصى قائل است که آن را در چالش با ساختار نظام بینالملل غیرعادلانه قرار مىدهد. ایران اسلامى با طرح ارزشهای انقلابی و الهی در سیاست خارجى خود، تلاش میکند تا افکار عمومى ملل محروم و مستضعف جهان سوم را جهت تغییر و تحول در نظام بینالملل، تحت تأثیر قرار دهد و ارزشهاى مطرحشده را تبدیل به هنجار سازد. لذا مادامی که جمهوری اسلامی در برابر نظم سلطهی غیرمؤمنانه و غیرعادلانهی جهانی رویکردی ضدنظم و الگویی جایگزین از جنس فرهنگ الهی ارائه میدهد، باعث برافروختن دشمنی میشود.
ابرقدرتهای حاکم در نظم جهانی و متحدان آن در منطقه، به موازنهسازی برای تحدید قدرت ایران میپردازند. این امر به ویژه پس از جنگ خلیج فارس، به شکل جدی مطرح بوده است. آمریکا در صدد اعمال سیستم امنیتى منطقهاى تکقطبى گردید که در این سیستم، اساساً یک کشور قدرتمند مسئولیت امنیت تعدادى از کشورهاى کوچک و داوطلب را در محدودهی یک منطقهی حیاتى، که در عین حال با تحولات غیرقابل پیشبینى روبهروست، بر عهده مىگیرد (صیقل، ۱۳۷۳، ص ۱۴۰).
پس از ارائهی طرح فرآیند صلح خاورمیانه، نقشهی راه و نهایتاً طرح خاورمیانهی بزرگ، همواره ترتیبات امنیتی و موازنهساز از سوی آمریکا با بازیگری کشورهای عربی علیه قدرتیابی ایران شکل گرفته است و بدین ترتیب، با مقاصد سیاسی، اقتصادی و نظامی، پروژهی ایرانهراسی در بین کشورهای منطقه، به خصوص شیخنشینهای مستبد حاشیهی خلیج فارس، آغاز شد. اکنون نیز کشورهای فرامنطقهای ضد جمهوری اسلامی ایران، در چارچوب ایرانهراسی در منطقه، در تلاش برای استفاده از این موقعیت، در جهت واگرایی بین ایران و کشورهای عربی هستند.
امکانسنجی تغییر
این انتظار میرود که رئیسجمهور جدید ایران، در برابر اعراب از دیپلماسیای آشناتر و مبتنی بر تعامل استفاده نماید و سعی کند از مواضع افتراقانگیز دوری کند. روحانی برای آغاز تغییر به سراغ عربستان خواهد رفت تا به جنگ سرد با پدرخواندهی اعراب پایان بخشد و راهی برای رقابت سالمتر و کاهش بیاعتمادی پیدا کند. به نظر میرسد مشکلات داخلی و ضعف مشروعیت رژیم عربستان و عدم انسجام ملی آن بیش از آنی باشد که عربستان را برای رقابت بیشتر با ایران تحریک کند.
لذا سعودی از پیشنهاد روحانی برای بهبود مناسبات، استقبال میکند و این گام نخست است. به ویژه اینکه حداقل دربارهی بحران سوریه، عربستان خود را در کنار رقبای تمامیتخواهی چون قطر و ترکیه میبیند و از سوی دیگر، تمایلی جدی از سوی آمریکا برای مداخلهی نظامی در سوریه نمیبیند. پس دور از انتظار نخواهد بود که ایران و عربستان بر سر پایان بحران سوریه به توافق برسند.
با توجه به مباحث مطروحه در رابطه با تغییر در روابط ایران و اعراب، هرچند امیدهای فراوانی به مشی اعتدالی دکتر روحانی و شباهتهای فرهنگی جغرافیایی وجود دارد، اما آنچه در این میان، تفاوتها را مشکلآفرین میسازد و سایهی تفاوتها را بر شباهتها میافکند، گسلهای هویتی فرهنگی متراکمی است که با افول دوران سکولاریسم در کشورهای عربی، ابعاد جدیدتری از آن به نمایش درمیآید.
در حالی که همچنان دولتهای محافظهکار عربی خود را در سایهی تهدید ایران احساس میکنند و بقای خود را در باز نمودن پای قدرتهای فرامنطقهای میبینند، دولتهای اسلامگرا نیز به ویژگیهای ضدشیعی مجهز شدهاند. عامل بازدارندهی دیگر، نظم بینالملل ظالمانه به رهبری آمریکاست که پروندهی هستهای را فرصت مناسبی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی میداند. لذا کشورهای عربی نیز به عنوان دنبالهروان غرب، در عین اینکه تلاش دارند نسبت به پروندهی هستهای ایران رویکردی محافظهکارانه اتخاذ کنند، اما به طور کلی، تا پیش از زمان حل مسئلهی هستهای، نمیتوانند به شکل جدی به بهبود روابط با ایران اقدام کنند.
لذا حل پروندهی هستهای شرایطی را فراهم خواهد آورد تا اعراب عذرخواهانه به سوی ایران بازگردند. نباید فراموش کرد که ایران در عرصهی بینالمللی، در شرایط فعلی، در حالت تعارض و مخاصمه با برخی قدرتهای بینالمللی و حتی منطقهای به سر میبرد و گفتمان تعامل روحانی تنها زمانی میتواند واقعی باشد که دست کم در دو مسئله بین ایران و طرفهای مقابل توافقاتی حاصل شود: «مسئلهی هستهای و بحران سوریه.»
جمعبندی
سیاست خارجی جمهوری اسلامی برای نیل به آرمانهای تعریفشده در انقلاب اسلامی و شکستن چارچوب ظالمانهی بینالمللی، نیازمند تعامل سازنده، تنشزدایی و ایجاد همگرایی در قطبهای فرهنگی جهان اسلام، قطب جهان سوم و… است. لذا ایران باید در پی ایجاد فضای مثبت در روابط با همسایگان عرب، بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی آنان و جلوگیری از بحرانسازی آنان باشد و از سوی دیگر، کارآمدی مردمسالاری دینی در ایران و همگرایی فرهنگی در منطقه میتواند زمینهی مناسبتری برای تغییر گفتمانی و ژئوپلیتیک در خاورمیانه به سود جمهوری اسلامی ایجاد کند. دولت روحانی با توجه به رویکرد اعتدالی و ساری نمودن عقلانیت دیپلماتیک، میتواند این شرایط مناسب روابط ایران و اعراب را احیا نماید و از این فرصت برای کاهش تهدیدات جمهوری اسلامی و تأمین منافع ملی استفاده کند.
در مقابل اما چالشهایی وجود دارد که موضوع این مقاله قرار گرفت. نباید فراموش کرد تشدید حساسیت عربی بر ضد ایران، در دستور کار کشورهای فرامنطقهای قرار دارد و این رویکرد میتواند با بهرهبرداری از حساسیت تاریخی و ایجاد فضای گفتمانی منفی در ارتباط با رفتارهای ایران، زمینهی واگرایی بین ایران و کشورهای عربی را تشدید کند.
روابط ایران و کشورهای عربی در میان منظومهای از شرایط بینالمللی و ساختارهای فرهنگی و تاریخی قرار دارد و از این دو منظومه تأثیر میپذیرد. ساختارهای فرهنگی هویتی خصمانه و همچنین ایفای نقش آمریکا و غرب باعث گردیده است تا روابط ایران و اعراب به سوی واگرایی بیشتر حرکت کند و دستاندازهای شدیدی را به دیپلماسی جمهوری اسلامی وارد نماید. لذا نباید انتظار داشت که با انتخاب روحانی، به سرعت شرایط روابط ایران و اعراب دچار تحول گردد. چه اینکه بحران سوریه، انقلاب بحرین، نزاع مذهبی در عراق و هماینک بحران مصر، در کنار تحولات موضوع فلسطین و… هر یک به تنهایی پروندههایی قطور هستند و نمیتوان با سادهاندیشی گذشته به حل آنها همت گماشت. به واقع دستگاه دیپلماسی دولت آتی با وضعیت سختی در آینده روبهروست که نیازمند تدبیر استراتژیک و ممارست دیپلماتیک است.
منابع
· ستوده، محمد (۱۳۸۰)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ساختار نظام بینالملل، فصلنامهی علوم سیاسی، شمارهی ۱۶٫
· شفیعی، نوذر (۱۳۹۰)، مفهوم سیاست خارجی از دیدگاه نظریهها (واقعگرایی، لیبرالیسم و سازهانگاری)، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شمارهی ۲۸۵٫
· صیقل، امین (۱۳۷۳)، مفهوم امنیت در خلیج فارس از نظر ایالات متحده، ترجمهی امیر سعید الهى، مجموعه مقالات چهارمین سمینار خلیج فارس، تهران، دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى.
· قهرمانپور، رحمان (۱۳۸۳)، تکوینگرایی: از سیاست بینالمللی تا سیاست خارجی، فصلنامهی مطالعات راهبردی، سال هفتم، شمارهی ۲۴٫
· متقی، ابراهیم و زهره پوستینچی (۱۳۹۰)، الگو و روند در سیاست خارجی ایران، قم، دانشگاه مفید.
· مشیرزاده، حمیرا (۱۳۸۲)، نقش ارزشها و هنجارها در شکل دادن به سیاست خارجی، رهیافت سازهانگارانه،فصلنامهی مطالعات عالی بینالمللی، سال سوم، شمارهی ۳٫
· نجفی فیروزجایی، عباس (۱۳۸۸)، نگاه اعراب به ایران: گفتمانها و رویکردها، پژوهشهای سیاست خارجی مجمع تشخیص مصلحت نظام.
· ونت، الکساندر (۱۳۸۶)، نظریههاى اجتماعى سیاست بینالملل، ترجمهی حمیرا مشیرزاده، تهران، دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى.
· Zogby, James (2011), “Arab Attitudes Toward Iiran 2011”, Arab American Institute Foundation. Availeble in: http://aai.3cdn.net/fd7ac73539e31a321a_r9m6iy9y0.pdf
· Zogby, James (2012), “Looking at Iran: How 20 Arab and Muslim Nations View Iran and Its Policies”,Arab American Institute Foundation
/عبداله مرادی؛ دانشجوی دکترای روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی
https://sirjankhabar.ir/?p=4539