این تاریخ مختصر از قدس در گذر زمان، حقیقت پیوند و ارتباط ملت فلسطین با شهر قدس و سرزمین فلسطین را مورد تأکید قرار میدهد و به وضوح این نکته را آشکار میسازد که “قدس” خود قلب فلسطین و سرزمین ملت خویش است.
به گزارش “سیرجان خبر” تحقیق پیرامون قدس و تاریخ فلسطین پاسخهاى درستى به پرسشها درباره این دو مکان مقدس و دیدگاه صهیونیستها نسبت به آن در اختیارمان مىگذارد.
“قدس” از دیرینهترین دوران با ملت عرب فلسطین گروه خورده است. بشر از دوران پیشا تاریخی در این منطقه سکنی گزیده است و در آن نشانههایی از انسان ماقبل تاریخ مربوط به دوره پلوستوسینی و نیز آثاری از دوران بالیولیتی کشف شده است و اوضاع به همان صورت مانده و در دوره مسیولتی به وضعیت امروزین درآمد.
جایگاه قدس نزد مسلمانان
قدس با ادیان آسمانى مرتبط بوده و در دل تمام مؤمنان و معتقدان به ادیان الهى جاى دارد. اما ارتباط آن با اسلام و مسلمانان از عمق بیشترى برخوردار است.
قدس از دیرباز جایگاه ویژهاى در اندیشه، تاریخ و میراث اسلامى داشته و مسلمانان آن را مانند فرزند خود مورد سرپرستى و حفاظت قرار دادهاند.
این شهر نه فقط در اسلام بلکه در تمام ادیان آسمانى مورد تقدیس و احترام بوده و مىباشد. خلفا، امرا، علما و صالحان در آن به ساخت مسجد، تکیه، راه، مدرسه و سایر اماکن مشابه پرداختند. تمام ادیان در آن براى عبادت آزاد بوده و پیوسته امنیت و ثبات داشته است.
قدس به چند سبب از جایگاه ویژهاى در بین مسلمانان برخوردار است:
۱- این شهر موطن ابراهیم خلیل، محل پیامبران، محل نزول وحى و مبعث عیسى(ع) بوده است.
ابن عباس در این باره مىگوید: پیامبران الهى بیت المقدس را بنا نهاده و در آن سکنى گزیدند. بدین سبب در وجب به وجب آن یک پیامبر نماز خوانده و یا یک ملک اقامت نموده است.
۲- قدس اولین قبله مسلمانان و سومین حرم شریف است و پروردگار متعال آن را با لیله الاسراى رسول و حبیب خود ویژگى خاصى بخشید.
پروردگار متعال در قرآن کریم مىفرماید: سبحان الذى اسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذى بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انّه هو السمیع البصیر.
پیامبر گرامى اسلام نیز فرمودند: لاتشد الرحال الّا الى ثلاثه مساجد مسجدى هذا و مسجد الحرام و المسجد الاقصى.
۳- قدس کلید کعبه و مزار رسول(ص) است.
۴- این شهر پایتخت فلسطین و موزه آثار دینى است که به مدت ۱۳ قرن جمع آورى شده و نقطه اتصال کشورهاى عربى و منارهاى است که نور هدایت و خیر از آن ساطع مىشود.
مسلمانان پیوسته قدس را مورد حمایت قرار داده و هرگز تفاوتى میان ادیان آسمانى در آن و همچنین پیامبران قائل نشدند. در این شهر انواع مساجد، کلیساها و معابد مشاهده مىشود و نام پروردگار بر زبان مردم جارى است.
یکى از قدیمىترین آثار قدس که براى مسلمانان از اهمیت خاصى برخوردار است، مسجد سلیمان مىباشد. در این مکان قبه السلسله در کنار قبه الصخره قرار دارد. قبه السلسله منتسب به حضرت سلیمان بن داود(ع) است و بر روى محراب آن نوشته شده است: یا داوود انا جعلناک خلیفه فى الارض فاحکم بین الناس بالحق.
مسلمانان مسجدى را در این مکان برپا کردند که “مقام نبى داوود” نام دارد و کلیددارى آن را یک خانواده مسلمان بر عهده گرفت. برخى مورخان معتقدند که این مقام قبر نبى داوود(ع) است.
در داخل حرم دو مسجد عظیم قرار دارد. مسجد دیگر کرسى سلیمان نام دارد که در هر دو نماز اقامه مىشود. علاوه بر آن آثارى که در خارج بیت المقدس قرار دارد و یکى از مشهورترین آن مقام نبى ابراهیم(ع) در شهر الخلیل است که مسجد بزرگى نیز در آن واقع شده است.
مسلمانان هرگز آسیبى به آثار مسیحیان در این شهر وارد نکرده و هرگز آن را مورد بىحرمتى قرار ندادند و این اماکن در دورانهاى مختلف در دست خود مسیحیان بوده است.
در این میان مسلمانان در طول تاریخ اسلامى و حاکمان مسلمان فقط در حال ساخت و ساز و یا بازسازى بناهاى قدیمى در قدس بوده و اهتمام ویژهاى به آن ورزیدهاند.
در دوران امویان، عبدالملک بن مروان براى ساخت مسجد الصخره خراج ۷ سال مصر را اختصاص داد و نام وى بر گنبد مسجد با تاریخ ساخت یعنى سال ۷۲ هجرى حک شد.
پس از آن خلفا و امرا یکى پس از دیگرى به تزیین و نوسازى آن پرداختند تا جایى که به گفته یکى از مورخان غربى به یکى از زیباترین بناهاى موجود و مساجد تاریخ تبدیل شد.
عبدالملک مسجد الاقصى را ساخت و فرزندش ولید آن را تکمیل کرد. پس از وى این مسجد در دوران امرایى که یکى پس از دیگرى به قدرت رسیدند نوسازى و تزیین و فرشهاى گران قیمتى در آن قرار داده شد. از جمله این افراد مىتوان به صلاح الدین ایوبى، سیف الدین ابوبکر، تقى الدین عمر بن شاهنشاه، نورالدین على و عزیز عثمان اشاره کرد.
مسلمانان از محوطه حرم قدسى، دو مسجد بزرگ و رواقهاى آن به عنوان محل تدریس علوم دینى بهره گرفتند. اکثر حجاج بیت اللّه الحرام نیز هنگام رفتن و برگشتن به زیارت قدس مىآمدند.
روزى از رسول خدا(ص) درباره بیت المقدس پرسیده شد. فرمودند: این سرزمین محشر و منشر است و نماز در آن مانند هزار نماز در نقاط دیگر مىباشد.
ایشان در جاى دیگر فرمودند: هر که در بیت المقدس بمیرد مانند کسى است که در آسمان مرده است.
و یا اینکه، کسى که مىخواهد نقطهاى از بهشت را ببیند به بیت المقدس بنگرد.
در شهر بیت المقدس شمار زیادى از صحابه، تابعین و مجاهدین دفن شدهاند مانند عباده بن الصامت الانصارى، شداد بن اوس، ام الخیر، محمد بن کرام و بکر بن سهیل الدمیاطى.
مسلمانان در دورانهاى مختلف ۳۴ مسجد در قدس ساختند که عمدتا در داخل شهر قدیمى قرار دارد.
همچنین استراحتگاه حجاج پاکستانى، استراحتگاه حجاج هندى و استراحتگاه القادریه براى حجاج افغانستان، در هر استراحتگاه مسجد و اتاقهاى خواب ساخته شده است.
در قدس همچنین گورستان هایى وجود دارد که برخى صحابه، تابعین، علما، مجاهدان و حکام در آن دفن شدهاند مانند: فیروز الدیلمى، سلامه بن قیصر، ذاالاصبع و ابامحمد البخارى.
مسلمانان در کنار این اماکن، ۵۶ مدرسه نیز احداث کردهاند که پذیراى علماى شهر و سایر نقاط است و قرآنها و کتب خطى نادر نگهدارى مىشود.
مسجد الاقصى همچنین داراى کتابخانهاى بزرگ است و علما در گذشته از اندلس، مغرب، مصر، عراق و فارس براى درس و تدریس به آن مىآمدند. در موزه اسلامى آن نیز صندوق بزرگى حاوى یک قرآن خطى وجود دارد که توسط یکى از ملوک مغرب به طور اختصاصى براى مسجد الاقصى نوشته شده است.
اکثر این اماکن اسلامى به جز گورستانها در شهر قدیمى موجود است و با یک دیوار باستانى احاطه شده که آخرین بار سلطان سلیمان القانونى در قرن دهم هجرى آن را نوسازى کرد.
مساجد شهر قدیمى ۸۶۸ دنم معادل ۸۶۸ هزار متر مربع است که ۲۶ دنم از آن فقط به حرم قدسى اختصاص دارد. این شهر در واقع موزهاى بزرگ آثار باستانى، ساختمانها، نقوش و از میناکارىهاى نادرى است که نمىتوان بر روى آن قیمت گذاشت.
آثار اسلامى باعث شده که قدس بسیار عظیمتر از اورشلیم یهودیان باشد و در ردیف مکه و مدینه قرار گیرد. پیامبر گرامى اسلام(ص) نیز در یکى از احادیث خود این شهر را چهارمین شهر بهشت نامیدند.
بنابر گواهى تمام علماى مسلمان و مسیحى، در این شهر اثرى مادى و تمدنى از یهودیان یافت نمىشود. لذا چشم پوشى از از این شهر مقدس در واقع چشم پوشى از مقدسترین مقدسات اسلامى و محروم ساختن آنها از انجام فرایض و شعائر دینى و همچنین خطرى بزرگ براى سایر مقدسات در مکه و مدینه و اوقاف اسلامى است که هیچ مسلمانى نمىتواند در برابر آن سکوت اختیار کند.
رابطه مسلمانان با قدس در اصل رابطهاى مبتنى بر قرآن، اندیشه اسلامى و سنت نبوى است. قدس و مسجد الاقصى براى مسلمانان جهان از ابتدا دو نقطه بسیار مهم بود و بخشى از تمدن و میراث فرهنگى مسلمانان و همچنین نقطه وحدت میان ملتهاى عربى و اسلامى در شرق و غرب جهان محسوب مىشود.
در اندیشه اسلامى، قدس بخشى از رشد ایمانى و اعتقادى مسلمانان است که در هیچ شرایطى نمىتوان از آن عدول کرد. لذا تفریط از این حق حتى اگر با اجماع باشد از نظر اسلام باطل است زیرا قرآن بالاتر از هر اجماعى است.لذا باید توجه داشت که سیطره بر قدس به عنوان مرکز معنوى و توحیدى و موقعیت نظامى و سیاسى راهبردىاش و گرفتن آن از دست اعراب و مسلمانان به اضمحلال و فروپاشى جهان اسلام مىانجامد و مایه وهن امت و مخدوش شدن کرامت آن است. بدین ترتیب مىتوان به راحتى عمق ارتباط تاریخ اسلام با شهر قدس از نظر معنوى، سیاسى و نظامى را دریافت.
در ۲۰۰ سال گذشته چه بسیار خون مسلمانان که به خاطر آزاد سازى قدس از دست صلیبىها، مغولها و اینک صهیونیستها بر زمین ریخته شد. آن زمان که امپراطورى عثمانى با بیرون ریختن پرتغالىهاى اشغالگر از سواحل اسلامى و دور کردن خطر از بیت المقدس بر دریاى مدیترانه مستولى شد. پس از مدتى ناپلئون، مصر و سپس فلسطین را مورد تاخت و تاز قرار داد و سالها بعد یعنى در سال ۱۹۴۸ میلادى تاریخ تکرار شد تا قدس و فلسطین محور جنگ ملتهاى عربى و اسلامى با حمله صهیونیستها باشد.
این درگیرى پس از اشغال کامل فلسطین و همچنین اشغال صحراى سیناى مصر و بلندىهاى جولان سوریه در سال ۱۹۶۷ میلادى به اوج خود رسید و موضوع قدس به موضوع اول تمام ملتهاى عربى و اسلامى تبدیل شد.
اما از آن زمان به بعد صهیونیستها براى محو نام قدس از نقشه جهان دست به انهدام تدریجى آثار تاریخى آن و احداث دیوارى بتونى به نام دیوار حائل زدند تا آغازى براى یهودى سازى این شهر و حذف نقش تاریخى و معنوى آن براى مسلمانان باشد چرا که رژیم اشغالگر قدس و صهیونیسم بین الملل نمىتوانند حضور ملتى داراى ریشههاى عمیق تاریخى، تمدن کهن و میراث فرهنگى غنى با آداب و رسوم اسلامى یعنى ملت فلسطین را در این سرزمین تحمل کنند.
قبه الصخره
قبه الصخره به عربی ( قبه الصخره المشرفه ) ، قبه الصخره یکی مهمترین معالم معماری اسلامی بعد از مسجدالاقصی در بیتالمقدس در فلسطین است . این مسجد قبه الصخر قدسیت خاصی نزد مسلمانان دارد. همچنین یکی از قدیمیترین نمونهٔ فن معماری ارزشمند حضارهٔ اسلامی است.
صخره
مقصود از صخره در اینجا، سنگی است که برای سه ادیان سماوی : اسلام ، مسیحیت ، و یهودیت مورد احترام است. در اثر آمدهاست که در شب معراج حضرت محمد پسر عبدالله پیغمر اسلام از روی این صخره سوار بر براق و به معراج رفتند.
طول و عرض صخره
طول صخره از شمال به جنوب ۵/۱۷ متر و عرض آن از مشرق به مغرب سیزده متر و ارتفاع آن یک تا دو متر است.
گنبد طلایی
گنبد طلایی قبه درست بر روی صخره قرار گرفتهاست. در صحن صخره، هشت چاه وجود دارد . بنای قبه را که بر روی این صخره واقع شدهاست، به دستور خلیفهٔ اموی عبدالملک بن مروان مابین سالهای (۶۹۱ _ ۶۹۲) میلادی ساخت شدهاست. خلیفه عبد الملک برای اینکه بتواند هزینه و مخارج این عمارات را تأمین نماید، دستور داد خراج و مالیات هفت سال سرزمین مصر را به این کار اختصاص دهند. قبهٔ المشرفه در بالاترین نقطهٔ حرم قدسی الشریف قرار دارد، وقبه الشریفه در مرکز شکل عدد (۸) واقع وطول ضلع آن (۲۰،۵۹ متر) و ارتفاعش (۹،۵۰) متر میباشد.
گنبد طلایی در زمان اشغالگران صلیبی
در سال ۱۰۹۹ میلادی ، اشغالگران صلیبیها این گنبد زیبا قبه به کلیسا تبدیل نمودند و بر روی صخره ، جایگاه قربانی کردن قرار دادند، اما الملک الناصر صلاح الدین ایوبی پس از فتح بیت المقدس آثار صلیبیون را از بین برد و گنبد را تزیین نمود و دیوارها را با سنگ مرمر پوشانید . در دوران پادشاهان ایوبی و ممالیک مصر و خلفای عثمانی به تعمیر و مرمت ساختمان مسجد اهمیت فراوانی دادند، چنانکه زیبایی های هنر معماری اسلامی در مسجد به فراوانی دیده میشود .
زیبایی قبه الصخره
قبه الصخره یکی از زیباترین اماکن مقدسهٔ روی زمین است و از نظر سبک معماری، نقشه و ساختمان از معدود ساختمانهای بی نظیر جهان محسوب میگردد، زیرا دارای سه شاخص عمده در ساختمان میباشد که در دیگر مساجد و اماکن مقدسه مشاهده نمیگردد ، ساختمان مسجد قبه الصخره کلاَ بر روی سکوئی ذوزنقهای شکل واقع شده که ابعاد آن عبارتند از :
• ضلع شمالی ۱۵۰ متر.
• ضلع جنوبی ۱۲۵ متر .
• و اضلاع دو طرف هر یک ۱۶۰ متر .
قبه الصخره به علت زیبایی بسیار و همچنین ارزش و بهای زیادی که خلفای اسلامی برای آن قائل شدهاند، در نظر مسلمین پر اهمیت تر از بنای مسجدالاقصی فرض شدهاست ، در صورتی که این چنین نیست .
گنبد طلایی وحرم شریف
گنبد طلایی قبه تقریبا در میانهٔ حرم شریف واقع گردیده ، سه متر و نیم از کف و صحن حرم شریف بلند تر است و با هشت پلکان از چهار طرف به صحن حرم مربوط میشود ، این پلکانها را در اصطلاح موازین مینامند . طول بعضی از این پلکانها زیاد بوده و با معماری بسیار زیبایی ساخته شدهاست که با محاذات ستونها و طاقهایی بر روی آنها ، منظره دروازههایی را پیدا میکند که با شکوه خاصی در اطراف سکو دیده میشود . به نحوی که شخص از پایین احساس میکند که از دروازهٔ بزرگی باید وارد مسجد شود . در جستجوی علت احداث این سکو چنین بنظر میرسد که برای حفظ حالت طبیعی صخره مقدس که قلهٔ کوه بوده و برای تبدیل شیب تند اطراف آن به یک سطح مسطح و صاف بنا گردیدهاست.
شکل قبه الصخره
بر خلاف دیگر مساجد جهان ، واماکن وساختمانهای مساجد و اماکن مقدس که معمولا مستطیل شکل هستند، شکل قبه الصخره از یک هشت ضلعی منظم تشکل گردیده که طول هر یک از اضلاع آن ۲۰/۱۹ متر و قطر آن ۸۶/۵۴ متر است . همچنین ساختمان قبهالصخره باز هم برخلاف ساختمانهای مساجد معمول فقط دارای یک گنبد بزرگ میباشد که قطر آن ۷۷/۲۳ متر و ارتفاعش ۲۱ متر میباشد . ارتفاع ساختمان از کف تا انتهای گنبد ۳۳ متر است .
درون قبه الصخره
در داخل ساختمان دو ردیف ستون بر روی دو دایره متحدالمرکز قرار دارد . در دایره بزرگ هشت ستون بزرگ است که بین آنها نیز ۱۶ ستون با قطر کمتر بر روی همان دایره پایه گذاری شدهاست . بر روی دایرهٔ کوچک که داخل دایره مذکور قرار دارد، چهار ستون برگ در چهارگوشه و بین آنها نیز مجموعا دوازده ستون ساده تعبیه شدهاست . گنبد بر روی ستونهای این دایره احداث گردیدهاست . فواصل بین این ستونها به کمک محجری چوبی و مشبک با ارتفاع متجاوز از یک متر محصور شدهاست .در حقیقت این محجر به منظور محفوظ داشتن صخره مقدس احداث گردیدهاست و فقط در قسمتی که شکل درب ساخته شده میتوان وارد محوطه صخره مقدس شده و به آن دست مالید . در کنار یکی از ستونها و در قسمت جنوبی صخره مقدس، محفظهای ساخته شدهاست که به وسیلهٔ نردبانی فلزی به سقف گنبد متصل میشود که به نشانهٔ محل حرکت تاریخی پیامبر اسلام محمد برای معراج سماوی مذکور در تفاسیر است.
روشنایی
نور و روشنایی داخل ساختمان به وسیلهٔ دو ردیف پنجره تامین میگردد که یک ردیف آن در دیوارهای هشت ضلعی و ردیف دیگر در دیواره تحتانی ساختمان است. این دیوراها با بهترین سنگهای مرمر و نیز دیوارهای بالا با بهترین کاشیهای بسیار زیبا ومجلل پوشیده شدهاند. در سطح درونی گنبد آیاتی از قرآن مجیدبا بهترین خط و با طلای ناب نوشته شدهاست .
سطح بیرونی گنبد طلایی
سطح بیرونی گنبد مطلا (مُذَهَب) است و از نوعی آلیاژ مخصوص پوشیده شدهاست که دائما به رنگ زرد میدرخشد . قبه الصخره چهار درب ورودی دارد که در چهار سمت:
• شمال.
• جنوب
• شرق.
• غرب.
قرار دارند . معمولا فقط درب غربی برای ورود و خروج نمازگزارن باز است . درب جنوبی به نام باب المکه و درب شرقی به نام باب القضاء معروف است.
مسجد الصخره
چنانچه گفته شد صخره ی مقدسی که پیامبر اسلام از روی آن به معراج رفتند در داخل قبه الصخره و درست در وسط آن قرار دارد . در داخل این صخره غاری وجود دارد که حدوداً ده نفر میتوانند در آن نماز بخوانند و به همین جهت این محوطه را «مسجد صخره» مینامند . کف مسجد الصخره در حدود ۳ متر پایین تر از کف «قبه الصخره» است. داخل مسجد الصخره به وسیلهٔ برق روشن میگردد . «صخرهٔ مقدس» و «مسجد الصخره» در داخل آن قراردارد، در حقیقت یک قطعه سنگ واحد بزرگی است که در اصل قلهٔ کوهی بودهاست و لذا سطح بیرونی آن به صورت حرم هرمی از کف «قبه الصخره» به اندازهٔ یک متر و نیم بلندتر بوده و بر آمده میباشد . این صخره که سخت است دارای رنگ سفید مایل به کرم و تقریبا مانند نوعی مرمر به نظر میرسد . در أثر زلزلهٔ سال ۱۰۶۷، تَرکی بر روی صخره ایجاد شد که هم اکنون قابل مشاهدهاست .
قدس در نخستینههای دوره برنزی بود که به عنوان شهر ظهور یافت. زمانی که کنعانیها آن را با مجموعهای از شهرها بر سر راه آّبها در شمال و جنوب بنیان نهادند و جایگاهی ویژه برای آن بر بلندی ضهور که در نزدیکی آن چشمه الماس جیحون قرار دارد، برگزیدند. تاریخ بنای آن به چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد و در خدمت به هدفی دفاعی و دینی بنا نهاده شد. کنعانیها در آن معبدی برای « سالم » معبود برتر خود ساختند و پادشاه قدس، خود کاهن خدای برتر بود. قداست قدس برگرفته از همین موضوع است و بعدها به سبب عواملی دیگر این قداست استمرار یافت.
قدس اولین بار با نام سالم نیای بنیانگذار یا خدای برتر شناخته شد و مانند دیگر شهرهای کنعانی، دولت شهری در آن تشکیل شد. برخی از پادشاهان آن عبارت بودند از: قدوم سالم، ملکی صادق، ادونی صادق و ادونی بازق.
نام آن اولین بار در متون مقدس مصری در دو قرن نوزدهم و هجدهم قبل از میلاد به صورت یوروشالیم یعنی شهر سالم و پاک وارد شده است. نام قدس در رسالههای تل العمارنه در قرن چهاردهم قبل از میلاد به صورت یورو سالم و در نقاشیها و نگارگریهای آشوریها به صورت اوروسلیمو آمده است. قدیمیترین نام آن در دروه القدسم به صورت به صورت شالیم وارد شده که در سفر تکوین به مناسبت قدوم ابرام به سرزمین کنعانیان آمده؛ زمانی که پادشاهان از جمله ملکی صادق پادشاه شالیم به استقبال وی آمدند. در سّفر یشوع از آن با نام اورشلیم یاد شده که پادشاه آن زمانش ادونی صادق بوده.
همین نام در سفر القضاه، زمانی که اسراییلیها با کنعانیان به جنگ پرداختند، نیز آمده است. در این سفر نام دیگری برای قدس نیز وارد شده یعنی یبوس، به دلیل انتساب آن به عربهای یبوسی ساکن آن.
در عهد قدیم همچنین نام صهیون آمده که در ابتدا دال بر بخشی از شهر یبوسیان بود و در آن دژی واقع بود که داوود به هنگام گرفتن شهر از یبوسیها بر آن استیلا یافت. دیری نپایید که آن بخش از شهر با نام شهر داوود معروف گشت و بدین ترتیب با گذشت زمان، این نام به تمام شهر اطلاق شد. شهر قدس هم چنین در سفر اشعیا با نام اریئیل موسوم شده و تپهای سنگی که سلیمان، معبد خود را بر آن بنا نهاد، با نام موریا معروف شده و در احبارالایام دوم از آن یاد شده است.
اما با وجود تعدّد نامها، اورشلیم نامی بود که از زمان فتح شهر از سوی داوود تا نیمه قرن دوم میلادی رایج بود. در همین نمیه قرن دوم میلادی بود که ایلیائوس هادریانوس امپراطور رومی نام اول خود را بعد از بازسازی شهر برای آن برگزید و بدین ترتیب شهر، ایلیا نامیده شد. هادریانوس شهر اورشلیم را در سال ۱۳۵ میلادی ویران نمود؛ همانگونه که قبل از وی تیتوس در سال ۷۰ میلادی شهر را ویران کرده بود. نام ایلیا مدت دو قرن بر این شهر اطلاق میشد تا این که قسطنطین امپراطور، دوباره نام اورشلیم را بدان بازگرداند و نام ایلیا تا زمان فتوحات عربی اسلامی بدین شهر اطلاق میشد.
پس از فتوحات اسلامی شهر قدس با نام بیتالمقدس، مشهور و معروف گشت. صورتهای گوناگونی برای این نام ذکر شده است از جمله البیتالمقدس، بیتالمقدس، القدس الشریف و المدینه المقدسه. القاب مختلفی نیز برای این شهر وارد شده از جمله دارالسلام، مدینهالسلام و قریهالسلام.
ناگفته پیداست که تعدّد نامهای قدس، نشان از تاریخ طولانی و اهمیت ویژه آن دارد. تمامی این نامها – به استثنای نام ایلیا – نامهایی عربی کنعانیاند که بخش اعظم آنها مدلولی واحد دارند و [ از این منظر ] اورسلام همان اورشلیم و اورشلیم همان قدس است. حتی نام رزمانی ایلیا مانند نابلس و دیگر نامها به هنگام تداول از سوی مردم فلسطین معرب شده و صبغهای عربی به خود گرفتند. این نامها در اذهان مردم با معنا و مفهوم قداست شهر و مقدس بودن آن قرین و ممزوج گشت.
طی قرونی که از بنای شهر اورسلام میگذرد، این شهر مقدس – که قلب فلسطین است – تمام مراحل طی شده فلسطین را پشت سر گذارد و میتوان به هنگام مرور تاریخ آن بر مهمترین حقایق برجسته آن درنگ کرده و آنها را خلاصهوار ذکر نمود. در اینجا مجموعهای از آنها را که نمایانگر وحدت تاریخی قدس و فلسطین است، معرفی میکنیم:
۱- در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که ملت کنعانی عرب فلسطین، خود بنیانگذار این شهر در روزگاران بسیار کهن بوده و خود همین ملت این نام را برای آن برگزید و در آن خانهای برای یاد خداوند و عبادت ایجاد کرد و این خانه به قبله و زیارتگاه تبدیل گردید. این ویژگی با توالی رسالتهای آسمانی و انتقال ملت فلسطین از دیانت کنعانی به پیروی از دین یهود و سپس دین مسیح و بعد از آن دین اسلام ادامه یافت.
۲- حضرت ابراهیم در منطقه قدس رحل اقامت افکند و صاحبان این منطقه یعنی بنوحث از وی استقبال کردند و پدر انبیا ابراهیم، فلسطین را به عنوان سرزمین و موطن خود برگزید و بدین ترتیب وی و خاندانش بخشی از ملت فلسطین شدند. در این جا باید به نگرش فلسطینیان به این حقیقت در طی دوران و زمانهای مختلف به ویژه دوران اسلامی پرداخت؛ نگرشی که آن را بروز داده و از پنهان گذاشتن آن ابا ورزیدند. برای مثال باید به روایت حنبلی در الانسالجلیل اشاره کرد.
وی پس از آن که ماجرای حضرت ابراهیم « از موطن خود در ذات خداوندی به منظور حفظ ایمان خویش » روایت میکند، مینویسد: که خداوند به وی وحی می کند که در حبری اقامت گزیند و وی نیز این کار را کرد. ابراهیم در این منطقه مقیم ماند تا این که به غار حبرون وارد شد. در آن جا ندا آمد که ای ابراهیم بر استخوانهای پدر خود آدم درود فرست. هنگامی که هاجر فرزندی برای وی به دنیا آورد، وی را اسماعیل ( به معنی مطیع خداوند ) نامید.
ابراهیم پیوندی عمیق میان فلیطین، حجاز، قدس و مکه برقرار ساخت و « خداوند اسماعیل را به قبایل یمن و العمالیق فرستاد. اسماعیل دختر خود را به همسری برادرزاده خود یعنی العیص پسر اسحاق ( عیسو در زبان ترجمه شده از تورات ) درآورد » و « پس از مرگ سارا و بعد از وفات هاجر، ابراهیم خلیل علیهالسلام با زنی از کنعانیان ازدواج کرد و از وی صاحب شش فرزند شد: یقشان، زمران، مدان، مدیان، یشق و شرخ؛ سپس با زنی دیگر ازدواج کرد و از این صاحب پنج پسر شد و بدین ترتیب فرزندان ابراهیم با اسماعیل و اسحاق سیزده پسر شدند.
اسماعیل فرزند بزرگتر وی بود و سرزمین حجاز را برگزید و اسحاق سرزمین شام را ترجیح داد و دیگر فرزندانش را به مناطق دیگر آن سرزمین روانه ساخت و الله اعلم » همین نگرش در آثار مسعودی و دیگران نیز در میان ملت فلسطین که ابراهیم را به عنوان یکی از نیاکان خود میدانند، مشهور است.
باید یادآوری کرد که برخی از نویسندگان جدید که مقولات صهیونیستی درباره وعده خداوند به ابراهیم یعنی اعطای سرزمین فلسطین به فرزندان خویش را بررسی میکنند، معتقدند که غربت ابراهیم دیری نپایید و ابراهیم بعد از آن یکی از اهالی آن سرزمین گشت و به عبرانیها به گونهای نگریستند که گویی آنان بخشی از ملت فلسطین نبوده و با میراث یهود به طوری برخورد کردند که گویی بخشی از میراث ملت فلسطین نیست.
۳- تمدن کنعانی در سرزمین فلسطین شکوفا شد و قدس یکی از مهمترین مراکز آن بود. مساحت این شهر طی هزاره دوم قبل از میلاد به حدود چهل دونم میرسید. یبوسیان پیرامون این شهر دیوار و برج و بارو کشیده و هنگامی که حضرت ابراهیم در حدود سال ۱۹۰۰ قبل از میلاد از آن گذشت، شهری متکامل و بهرهمند از پایههای پادشاهی، ساختمانها، معابد دینی و مرکزی مقدس بود. عبرانیان از تمدن کنعانی تأثیر پذیرفتند و نماینده آن شدند.
۴- یبوس به هنگام ورود بنیاسراییل به فلسطین به فرماندهی یشوع در حدود ۱۵۰۰ قبل از میلاد، شهری شکوفا و پررونق بود. تورات به هنگام یاد کرد اسراییل و زن و نوکر آنها به هنگام مسافرت اشارهای به این شهر میکند. آنان شبهنگام به این شهر میرسند « و به هنگام رسیدن به این شهر، نوکر به آقای خود میگوید: بیا به شهر یبوسیان رویم و شب را در آن جا بگذرانیم. آقایش در جواب میگوید: به شهری غریب که در آن از بنیاسراییل کسی نیست، وارد مشو. »
۵- داوود(ع)، شهری را که در آن زمان به نام یبوس شناخته میشد، در قرن یازده قبل از میلاد فتح نمود و آن را به عنوان مرکز حکومت خود برگزید؛ چرا که شهری نفوذناپذیر بوده، دفاع از آن نیز آسان بود. همچنین در خارج از محدوده مراکز قبیلهای اصلی قرار داشت و مسیر اصلی در کنترل آن بود. داوود مبارز اقدامات مهم دیگری نیز در آن صورت داد؛ از جمله کاخی که آن را در قدس بنیان گذارد و معمارانی از صور آن را ساختند که حیرام پادشاه فنیقی و دوست وی آنان را برای وی گسیل داشته بود. از جمله موفقیتهای داوود اشعار وی است و مزامیر منسوب به اوست.
سلیمان(ع) فرزند وی پادشاهیاش را به ارث برد و سی سال حکم راند و معبدی و دژها و پادگانهایی در زمان خود ساخت. پادشاهی وی از پادشاهیهای طرفدار و هوادار مصر بود و اساطیر و افسانهها با تاریخ وی در هم آمیخته است. پادشاهی وی در زمان جانشینش به دو پادشاهی اسراییل و یهودا تقسیم گشت و شهر قدس – که به نام اورشیلم شناخته شد – پایتخت یهودا شد. دیری بر عمر دو پادشاهی نگذشت که پادشاهی اسراییل به دست سرجون دوم پادشاه اشور به سال ۷۲۲ قبل از میلاد و پادشاهی یهودا نیز به دست نیوخد نصر پادشاه بابل کلدانی به سال ۵۸۶ قبل از میلاد سقوط کرد و بدین ترتیب مردم شهر قدس طغیان کردند و بزرگان شهر به اسارت درآمدند و به بابل انتقال یافتند.
در اینجا باید یادآوری کرد که بافت سیاسی فلسطین به هنگام وجود و استقرار دو پادشاهی یاد شده و بعد از زوال و سقوط آنها از لحاظ تعدّد پادشاهان و تعامل با مصر در جنوب و سوریه در شمال به همان حالت سابق خود ماند و عربهای یبوسی – که عهد قدیم گاه آنان را اسماعیلیان میخواند – در شهر مقدس خود ماندگار ماندند و با هجرتهای عبرانی تأثیر پذیرفته و بر آنها نیز تأثیر گذاردند و آن را در خود جذب کردند.
۶- قدس و فلسطین از قرن دهم قبل از میلاد و تا زمان فتوحات عربی اسلامی شاهد دست به دست شدن حکومتها و توالی حکم حکومتها و امپراطوریهای متعدّد بودهاند. مصریان در زمان شیشنق برای مدتی کوتاه بر آنها حکم راندند؛ سپس آشوریان، کلدانیان، فارسهای یونان، بطالسه و سولوکیان، رومیان و سپس رومیان بیزانس حکومت بر آن را میان خود دست به دست کردند. در این دوران حوادث و رویدادهای فراوانی رخ نمود که از گذر آنها توان و قدرت فلسطین در همزیستی و توان پیوند زدن میان اصالت و نوگرایی با حفظ هویّت خود و تعامل با تجربههای تمدنی دیگر و تبادل تأثیرات بر همدیگر نمایان گشت.
۷- قدس در نخستین دوران حکومت ایرانیان بر خود شاهد بازگشت برخی از یهودیان اسیر از بابل بود. در روزگار داریوش معبد با هزینه حکومت به سال ۵۱۵ قبل از میلاد و پس از دشواریهای فراوانی بازسازی شد و در دوره ارتحشسنا ( ۴۶۵ – ۴۲۴ قبل از میلاد ) به رهبری نحمیا و عازرا به شهر بازگشتند. این دو نفر بر لزوم طلاق زنان غیریهودی و غیرشرعی خواندن فرزندان آنان تأکید میکردند.
۸- فضای حاکم بر قدس در روزگار بطلمیوس یونانی فضایی تسامحی بود. در همین دوران بطلمیوس فیلادلفیوس عاشق علم و دانش تورات توسط هفتاد دانشمند یهودی که آنان را از مصر برای کار ترجمه تورات فرا خواندند، به زبان یونانی برگردانده شد و حاکمانِ دنبالهرو وی کوشیدند تا مدنیت یونانی را در قدس و فلسطین گسترش بخشند. رغبت و تمایل سلوکیان بدین امر همسویی بیشتری با سیاست سنتی آنان داشت؛ سیاستی که هلینیسم را نقطه مشترک میان تمامی رعایای دولت آنان تلقّی کرد. انطیوخس از این نیز پا فراتر نهاد و عبادت زوس المپیوس را بر ساکنان تحمیل و الزامی نمود.
ساکنان نیز آن را با شخصیت الههم بعل مقرون ساخته و لباس نمیهعربی بر تن آن پوشاندند و برخی از صفات خود را به وی منتسب ساختند و آن را در معابدیی مشابه معابد خود جای دادند. اما در این هنگام برخی از آنان که دین یهود را برگزیده بودند، در سال ۱۶۸ قبل از میلاد با این اقدام مخالفت ورزیده و در مقابل انطیوخس شهر را در اختیار ارتشیان خود قرار داد و دین یهود را لغو نمود. این امر به نوبه خود به گسترش انقلاب المکابیان منجر شد، انقلابی که در ابتدا دینی بود و سپس سیاسی گردید و در آن واحد در برابر نیروهای دولتی و بر ضدّ طرفداران یهودی فرهنگ « هلینیسم » قرار گرفت و در دو عرصه نیز به پیروزی دست یافت. در نتیجه تعصّب بر مکابیان یهود حاکم شد و ادومیان ساکنان الجلیل به اکراه به رویآوری به دین یهود واداشته شدند و دو گزینه پیروی دین یهود یا نابود شدن را در پیش روی آنان گذاردند. این قیام با قیامهای قبایل عربی علیه حکومت سلوکیان که رو به ضعف مینهاد، همزمان گشت.
۹- قدس از سال ۶۴ قبل از میلاد تحت سیطره رومیان قرار گرفت و مرکز ایالت « یهودیان » بود و خانواده ادومی حکومت یهود را به سال ۳۷ قبل از میلاد از طرف رومیان به دست گرفت. حکومت آنان شاهد رویدادی بزرگ یعنی میلاد حضرت عیسی علیهالسلام و ظهور دین مسیحی بود. قدس شاهد ظهور پیامبر صلح و دوستی و دعوتکننده به عشق خداوند و انسان بود. وی در تعلیمات خود بر وحدت بشری و خدمت به انسان به جای مبالغه در انجام مناسک ظاهری دین تأکید میکرد. دین جدید ابتدا در میان برخی از کشاورزان یهودی فلسطین اشاعه یافت؛ سپس به تدریج در میان تمامی ساکنان فلسطین گسترش پیدا کرد و از قدس به دیگر نقاط امپراطوری روم راه یافت.
۱۰- قدس در این دوره همچنین شاهد قیام « فریسیان » یهودی علیه رومیان به سال ۶۶ میلادی به نشانه عدم پذیرش تلاشهای حکومت برای تحمیل هلینیسم بر آنان بود. این قیام چهار سال ادامه یافت و ریشهها و دلایلی دینی و اجتماعی داشت. به دنبال قلع و قمع قیام توسط تیتوس، شهر قدس خالی از یهودیان گشت و بقیه یهودیان در ساحل فلسطین متمرکز شدند و بدین ترتیب جایگاه یهود به عنوان یک دین خاصه پس از گسترش دین مسیحیت، رو به انحطاط و زوال نهاد. یهودیان فلسطین بار دیگر در روزگار امپراطور هادریان یعنی در ۱۱۷-۱۳۸ میلادی به رهبری بارکوخبا به سال ۱۲۲ میلادی قیام کردند. برخی از آنان برای اقامت در قدس بازگشتند؛ اما هادریان در سال ۱۳۵ میلادی این قیام را نابود ساخت و نام ایلیا کابیتولینا را برای قدس و نام فلسطین سوریه را برای فلسطین برگزید.
۱۱- قدس در دوره بیزانس که با مسیحی شدن قسطنطین امپراطور به سال ۲۱۲ میلادی همراه گشت، شکوفا و پررونق گشت. قسطنطین بیزانس قدیم را به سال ۳۳۰ میلادی به عنوان مرکز حکومت خود قرار داد. مادر وی هیلانه اقدام به زیارت قدس کرده و بعد از آن کلیسای قیامت را در قدس و کلیسای المهد را در بیتاللحم ساخت و به سرعت ساختِ کلیساهای و دیرهای مسیحی در فلسطین و سرزمین شام و مصر گسترش یافت. بدین ترتیب مسیحیت پس از آن که در دوره برخی از امپراطوران رومی تحت ستم قرار گرفته بود، توسعه یافت. رهبانیت در قرن چهارم میلادی ظهور یافته و کلیسا مهمترین نهادی آن دوران گشت و قدس شاهد شکافهای دینی میان مذاهب مسیحی بود؛ همان گونه که شاهد تلاشهای ساسانیان به منظور اشغال آن در اوایل قرن هفتم میلادی بود. اما هراکلیوس آنان را از قدس رانده و صلیبی را که از آن شهر برده بودند، بازپس گرفت.
منابع یهودی از کمک و مساعدت یهودیان به ایرانیان به هنگام ورود به شهر قدس و از آن چه خیانت ایرانیان به یهودیان مینامند، حکایت میکنند. علاوه بر این منابع یهودی درباره انتقام هراکلیوس از یهودیان و مجازات آنان و مسیحی شدن برخی از یهودیان سخن میرانند. این روایات میتوانند تفسیرگر مطالب وارد شده در عهد العمریه درباره درخواست کلیسا مبنی بر عدم سکونت یهودیان در قدس باشد.
۱۲- عربهای مسلمان، قدس را در سال ۶۳۸ میلادی فتح کردند. ساکنان آن این پیششرط را برای فاتحان گذاشتند که میباید شهر به خلیفه عمربنالخطاب تسلیم شود. از این رو عمر وارد آن شده و حاکمیت شهر را از صفرونیوس سراسقف قدس تحویل گرفت. پیمان مشهور خود را میان ساکنان ایلیا یعنی قدس به سال ۱۵ هجری درباره امنیت آنان اعلام کرده و آنان را از لحاظ جان، مال، کلیساها، صلیبها، سالم و بیمار و دیگر ادیان امان داد و این که هیچ کس در کلیساهای آنان ساکن نشود و نه ویران گردند و نه خسارتی بدانها وارد شود و نه چیزی از اموال آنها کاسته گردد و علاوه بر آن در انجام مناسک مذهبی خود آزادند و نه ضرری به کسی از آنان برسد و کسی از یهود در ایلیا سکنی نگزیند.
این دوره همزمان با حیات شخصیتهای بزرگی از صحابه پیامبر نظیر خالدابنولید، عمربنالعاص، عبدالرحمنبنعوف، معاویه ابن ابیسفیان بود. مورخان معتقدند فتح قدس، فلسطین و سرزمین شام توسط عربهای مسلمان به سهولت صورت پذیرفت؛ به طوری که سوریان قرن هفتم عربهای مسلمان را از نظر نژادی و زبانی و چه بسا دینی در مقایسه با حاکمان بیزانسیاشان به خود بسیار نزدیکتر دیدند.
۱۳- فتح قدس توسط عربهای مسلمان مرحله تاریخی جدیدی را برای آن گشود و از رهگذر آن فلسطین مانند روزگار پیشین خود عربی ماند و در سایه حکومت اسلامی به عنوان مرکزی دینی و روحانی به حیات خود ادامه داد و این امر تا سیزده قرن پس از این زمان ادامه یافتغ هرچند که در خلال یکی از این قرون تحت حکومت فرنگیان درآمد. بدین ترتیب قدس به مرکزی از مراکز تمدن عربی اسلامی بدل گردید و عمربنالخطاب مسجدی در آن بنا نهاد. وی این سنگ (الصخره ) را جایی مقدس برشمرده و آن را از گرد و غبار و آلودگیها پاک کرده و آن را به صورت مکانی برای ادای نماز درآورد.
پس از فتح قدس از سوی عمر شماری از صحابه پیامبر در آن سکونت یافتند. برخی دیگر نیز برای انجام عبادات و تبرک و زیارت مقدسات آن در آن مقیم گشتند. در دوره امویان عبدالملکبنمروان مسجد الصخره را در آن بنا کرد و برای ساختن آن خراج مصر را به مدت هفت سال بدان اختصاص داد. با استمرار خلفا و امرا این مسجد نوسازی و آذینبندی می شد تا این که مسجد به صورت یکی از زیباترین بناهای موجود در این سرزمین درآمد.
در شهر قدس علمای بزرگوار فراوانی ظهور کردند که برخی از آنان خود را به این شهر منتسب میساختند؛ مانند المقدس نویسنده کتاب احسن التقاسم فی معرفه الاقالیم. و بدین ترتیب مسجد الاقصی دانشگاهی شد که طالبان دانش به سوی آن میشتافتند و در آن علمای بزرگوار تدریس میکردند. در اوایل هجوم فرنگیان به قدس در سال ۱۰۹۹ میلادی این شهر شاهد دشواریهای فراوانی بود و خون دهها هزار از فرزندان این شهر در مسجد و در درون شهر ریخته شد و هنگامی که صلاح الدین ایوبی آن را فتح کرد، الگویی به یادماندنی از مهربانی و تسامح را به فرنگیان معرفی کرد.
استانلی لین پل در تاریخ خود درباره صلاحالدین ایوبی مینویسد: « اگر ما درباره صلاحالدین تنها این را بدانیم که وی قدس را از فرنگیان بازپس گرفت، باید این نکته را نیز به این موضوع اضافه کرد که همین امر برای اثبات این موضوع کافی است که صلاحالدین از لحاظ شجاعت و جرأت در روزگار خود بلکه در تمامی قرون و اعصار از فاتحان پیشتر است. » صلاحالدین [ پس از فتح قدس ] دستور داد تا تمامی ساختمانهای آن را به همان صورت سابق آنها ساخته شوند و مسجد و آن صخره مبارکه را از تمامی آلودگیها پاک کرد و در آنها نماز گذارد و پس از آن در مسجد، منبری را که نورالدین محمود دستور ساختِ آن را داده بود، نصب کرد.
وی سپس اقدام به توسعه و گسترش مسجدالاقصی و تذهیب آن و تجهیز آن به قرآن و کتابهای دیگر کرد. و بدین ترتیب مسجد رونق و شکوهِ گذشتهی خود را باز یافت. قدس در سایه حکومت اسلامی بار دیگر رونق گرفت و علمای بزرگوار زیادی در آن ظهور یافتند. ممالیک نیز توانستند آن را از مغولانی که به عراق و سوریه هجوم آورده بودند، حفظ نمایند. در این باره باید به پیروزی الظاهر پیپرس بر مغولان در نبرد عینجالوت اشاره کرد که قدس، دیگر مناطق فلسطین و مصر را از ویرانی و نابودی حفظ نمود. الظاهر پیپرس و دیگر حاکمان بعدی ممالیک به آبادی قدس همت گماشتند. پیپرس آثار باقیمانده از گنبد مسجد الصخره و گنبد السلسله و نقش و نگارهای آن را نوسازی کرد و جانشینان وی شماری از آثار بدیع و زیبا را در شهر قدس بنا نهادند. در همین روزگار بود که تصوف در شهر قدس رونق گرفت.
در این میان باید به دیدار شماری از جهانگردان مسلمان از این شهر اشاره کرد نظیر: ابن بطوطه، ناصرخسرو و عبدالغنی النابلسی که تصویری از زندگی و حیات ساکنان شهر را در آثار خود ارایه دادهاند. علاوه بر این سیاحان مسلمان بنیامین الطلیطلی یهودی نیز در قرن دوازدهم میلادی از این شهر دیدن کرده بود. مجیرالدین الحنبلی نیز کتابی درباره تاریخ قدس و الخلیل به نام « الانس الجلیل فی تاریخ القدس و الخیل » نگاشته است. در نخستین سالهای حکومت عثمانی قدس یکی از شهرهای ایالت دمشق شد و در اواخر دوران عثمانی به صورت استانی تابع مستقیم الباب العالی تبدیل گردید. سلطان سلیمان القانونی ۱۵۲۰-۱۵۶۰ میلادی اقدام به آبادی قدس کرد. از این رو حصار شهر را بازسازی نمود و قلعه آن را ترمیم کرد.
وی همچنین استخر السلطان، گنبد مسجد الصخره و دیوارها و درهای حرم را بازسازی کرد و مقام حضرت داوود را نیز ساخت. برخی از جانشینان وی نیز طرحهایی را در قدس اجرا کردند. بعد از آن دیری نپایید که شهر قدس بدر خلال دو قرن پس از آن به دنبال عقبماندگی حاصل در زمان عثمانیها آن رونق و شکوفایی خاص خود را از دست داد. طی قرن گذشته قدس به صورت مرکزی از مراکز بیداری جدید جهان عرب درآمد و در آن شماری از رجال دین که نقشی مهم در بیداری سیاسی و فکری جهان عرب داشتند، ظهور کردند. همزمان با هجوم فرانسویان به این شهر در قرن هجدهم استعمارگران به غارت آن دندان طمع، تیز کردند و بدین ترتیب صهیونیستها و استعمارگران بدان هجوم آوردند.
طولی نکشید که در اواخر سال ۱۹۱۷ میلادی اللنبی آن را اشغال کرد و تحت قیمومت بریتانیا درآمد. بریتانایی که این امکان را برای مهاجمان صهیونیست فراهم آورد که « اسراییل » را در آن ایجاد نمایند و در سال ۱۹۴۸ بخشی بزرگ از شهر را غصب کنند. در سال ۱۹۶۷ میلادی اسراییل قدس شرقی را به اشغال خود درآورد و شهر دورهای جدید از اشغال و مقاومت در برابر اشغالگران را آغاز کرد.
این تاریخ مختصر از قدس در گذر زمان، حقیقت پیوند و ارتباط ملت فلسطین با شهر قدس و سرزمین فلسطین را مورد تأکید قرار میدهد و به وضوح این نکته را آشکار میسازد که قدس خود قلب فلسطین و سرزمین ملت خویش است که تاریخ این ملت از قدیمترین روزگاران با آن هماغوش است و این که قدس پیش از این قبله مؤمنان و زیارتگاه آنان و در عین حال محلی برای طمعورزان و مهاجمان بوده است.
منبع: دانا
https://sirjankhabar.ir/?p=5702