گرمای هوا بی داد میکرد روزهای بلند تابستان نیمه تیر ماه را پشت سر گذاشته بود چوپان گله بود و از اول صبح روزش را شروع کرده بود بعد از چند ساعت متوالی پیاده روی و بدنبال گوسفندان رفتن جرعه ای آب خنک حنکای جگرش بود و سایه درختی پاهای خسته اش را بر خود میخواندبسمت دامنه تپه حرکت کرد یکی از درختان را انتخاب کرد و بسویش راه افتاد.
چند متر مانده به درخت،شاخه های سوخته درخت او را متآثر ساخت لابد بچه های شیطان روستا اتش به جان درخت انداخته اند
شبهی سیاه رنگ نزدیکه تنه درخت…. چه میتوانست باشد نکند یکی از گوسفندانش دچار اتش سوزی شده است،به سرعت قدم هایش افزود و ناگهان بر جایش خشکش زد انچه را که می دید باور نمیکرد لاشه ای سیاه و کاملا سوخته و کرم زده،احشاء آن از بعضی قسمت ها بیرون زده بود.منظره ای چندش آور و برای او بسیار ترسناک بود.با ترس به عقب برگشت و به سمت روستا دوید.
عصر روز ۲۹ تیر تلفن کلانتری هماشهر به صدا در می اید و دقایقی بعد مامورین کلانتری به سوی روستای مزبور حرکت می کنند.در زیر سایه درخت بادام کوهی با جسد سوخته مردی مواجه می شونددر اطراف جسد اوراق دفترچه ای کوچک و یک عدد کیف قهوه ای کاملا سوخته مشاهده می شود از بررسی دقیق داخل کیف تنها یک عدد عابر بانک تجارت به نام ش-ا و از جیب پشتی شلوار تعدادی تراول نیمه سوخته مشاهده می شود.از پوشاک جسد فقط کفش سفید اسپورت قابل شناسایی بود.پس از انجام اقدامات قانونی و قضایی جسد به سردخانه منتقل می شود.براساس مدارک بدست آمده از صحنه جنایت و رویت کفش توسط خانواده مقتول هویت یک مرد ۳۱ ساله افغان به نام ش-ا قطعی می شود.
با بررسی و تحقیق از خانواده وی مشخص شد که او به همراه یک شخص افغان دیگر به مشخصات (چ-ر)اوایل هفته گذشته به قصد رفتن به سیرجان از منزل خارج شده است.پلیس آگاهی طی این چند روز مشغول بررسی سرنخ هایی بدست آمده است با تحقیقات بعدی مشخص می شود مقتول با اقای (چ-ر)در مورخه ۱۳۹۲/۰۴/۱۵ بوده است با بررسی بیشتر محل سکونت مظنون شناسایی و طی اقدام ضربتی وی را دستگیر نموده و خودروی سمندش را توقیف کنند.۷۲ ساعت انکار برای اظهار عدم اشنایی و فقدان روابط با مقتول و مواجهه با مستندات پرونده کافی بود تا لب به اعتراف بگشاید .
یکسال قبل در محافل قمار بازی با مقتول آشنا شدم و کم کم این آشنایی منجر به ارتباط ما در امر خرید و فروش شیشه شد.مدتی بود با مقتول اختلاف حساب داشتم با طراحی نقشه ای تصمیم گرفتم به بهانه ای پولها را از حسابش خارج کرده و سپس او را سر به نیست کنم ابتدا مبلغ ۲۰۰ میلیون ریال از وی بابت انجام یک معمله شیشه دریافت کردم و سپس با وی تماس گرفتم و به بهانه کم بودن مبلغ واریز شده جهت انجام معامله مجددا ۱۰۰ میلیون ریال مطالبه کردم،مقتول این مبلغ را تهیه نموده و به سمت سیرجان حرکت نمود و خودروی پراید دوستم را به امانت گرفتم.پس از ان با همدیگر سوار خودرو شدیم به بهانه اینکه مواد مخدر تهیه شده در یکی از روستاهای سیرجان است پس از سوختگیری اتومبیل و تهیه یک چهار لیتری بنزین در صندوق عقب به طرف جاده کرمان راه افتادیم در ابتدای ورودی شهر از سوپر مارکت دو بطری اب انبه خریداری نمودم و در یکی از انها چند قرص خواب آور که از قبل تهیه کرده بودم بدون اطلاع وی انداخته و پس از حل شدن قرص ها به وی تعارف کردم.در بین راه پس از تحویل دادن مبلغ ۱۰۰ میلیون ریال تراول مقتول تدریجا دچار سرگیجه و بیهوش شد تا این که در محل وقوع جرم با توقف اتومبیل و پهن کردن حصیر داخل صندوق عقب،در زیر سایه درخت بادام کوهی جهت استراحت و قرار معامله با قاچاقچیان مقتول به خواب عمیق فرو رفتبا ریختن بنزین و با فندک اقدام به اتش زدن مقتول کردم و بلافاصله انجا را ترک کردم و اتومبیل را صاحبش بازگرداندم و با دادن مبلغ ۲۲۰ میلیون ریال جهت خرید یکدستگاه خودروی سمند اقدام نمودم و فردای ان روز خودرو را قولنامه نمودم و با خانواده به مسافرت رفتیم طی تحقیقات بیشتر مشخص شد که قاتل حدود ۱۵ سال قبل در ولایت نیلیه کشور افغانستان مبادرت به قتل دیگری نموده و پس از ان به ایران متواری شده است و این بود ماجرای قتلی که پیامد حضور اتباع افغانی در کشورمان است و هرز گاهی با ماجرای تکان دهنده قتل و یا جنایتی ما را به فکر فرو می برد.
https://sirjankhabar.ir/?p=5738