
این گزارش نگاهی دارد به وقایع ۱۱ سپتامبر از دریچه یافتههای علمی دانشمندانی که به دور از هیاهوهای سیاسی تبیین رویدادها را در اولویت کار قرار میدهند.
به گزارش“سیرجان خبر” به نقل از فارس،حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ را میتوان از جمله حوادثی دانست که سر فصل تازهای در سیاست خارجی آمریکا گشود. پس از این روز، دولت آمریکا با این استدلال که هدف تهاجم عملیات تروریستی قرار گرفته، دفاع را حق خود دانست و اذهان عمومی را برای تهاجم نظامی به افغانستان و عراق آماده کرد.
روایتهای رسمی آمریکا تأکید میکردند ۱۹ تن از تروریستهای القاعده، ۴ هواپیمای تجاری ـ مسافرتی این کشور را ربودهاند و آنها را به برجهای دو قلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان پنتاگون در شهر «ارلینگتون» کوبیدهاند.
این روایتها که «کمیسیون بررسی وقایع ۱۱ سپتامبر»، «سازمان مدیریت بحران فدرال»، «موسسه ملی استاندارد و فناوری» و سازمان «اف بی آی» ارائه میکردند، اما، در بوته آزمایشهای سختی از جانب دانشمندان علوم مختلف قرار گرفتند.

مهندسان و معماران، کارشناسان علوم تخریب، فیزیکدانان، خلبانان و دانشمندان علوم مخابرات تنها تعدادی از زمینههای علمی هستند که کارشناسان آنها با ارائه مستنداتی مهم، شرحنگاریهای دولت «جورج بوش» از یکی از معمابرانگیزترین روزهای تاریخ جهان را نادرست میدانند.
اما اگر ماجرا این نیست که تروریستهای القاعده، چند هواپیما را ربوده و آن را به برجهای دوقلو کوبیده باشند پرسش مهمی که به ذهن خطور میکند این است که در این روز واقعاً چه اتفاقی رخ داد و اصلاً چه دلیلی وجود دارد که دولت روایتی از آن ارائه دهد که به زعم گروهی از دانشمندان درست نیست؟
بسیاری از دانشمندان علوم عینی پاسخ به این دو پرسش را در حیطه جستجوگریهای علمی خود نمیدانند؛ هر چند شواهدی که آنها ارائه میکنند کارشناسان علوم دیگری مانند علوم سیاسی را به گمانهزنیهایی درباره رازهای این روز مرموز و وقایع پسآیند آن هدایت میکنند.
گزارش زیر نگاهی است به وقایع ۱۱ سپتامبر، از دریچه یافتههای علمی دانشمندانی که به دور از هیاهوهای سیاسی تبیین رویدادها را در اولویت کارشان قرار میدهند.
* کشف مواد منفجره در مخروبههای برجهای دو قلو
از جمله مهمترین یافتههای علمی درباره حوادث ۱۱ سپتامبر را میتوان کشف یک ماده منفجره قوی موسوم به «نانوترمیت» در خاکروبههای برجهای دوقلو دانست که البته هزینه آن برای کاشفش، از دست رفتن شغلش در دانشگاه بیرمنگام بود.

پرفسور «استیون جونز»، استاد فیزیک هستهای دانشگاه بیرمنگام چهار نمونه متفاوت از خاکروبه برجهای دو قلو و ساختمان شماره ۷ تجارت جهانی که هر سه در روز ۱۱ سپتامبر فروریختند به دست آورد. شواهدی که آقای جونز مطرح کرد باعث شد از تدریس در دانشگاه بیرمنگام منع شود.
وی بر اساس آزمایش نمونههای خاکروبه به این نتیجه رسید که از نوعی ماده منفجره قوی موسوم به «نانو ترمیت» برای تخریب برجهای دوقلو استفاده شده است.

ماده نانوترمیت (سوپرترمیت) نوع بسیار قدرتمندی از ماده ترمیت است (اکسید آهن و آلمونیوم) که حداقل یک عنصر با اندازهای بسیار ریز، در اندازههای نانو یا حتی ریزتر از آن، دارد. ماده سوپرترمیت از لحاظ قدرت تخریبی به اندازهای بالاست که هر گرم آن، از هر ماده منفجره سنّتی دیگر که در عملیاتهای تخریب از آن استفاده میشود، انرژی بیشتری تولید میکند.
آقای «جونز» و بسیاری از همکاران وی که در حال تحقیق بر روی دلایل ریزش برجهای دوقلو معتقدند حرارت ناشی از سوخت هواپیما، چنانکه در روایتهای رسمی آمریکا آمده، به هیچ عنوان برای ایجاد انرژی لازم برای فروریختن این ساختمانها کافی نبودهاند.
درباره دلایل فروریختن ساختمان شماره ۷، ساختمانی با سازههای فولادی که ادعا شده آتشسوزی در تنها دو طبقه از آن عامل ریزش ساختمان بوده است، آنها با قاطعانهترین لحن ادعاها را رد میکنند.
«انفجار مهندسیشده» ـ یعنی انفجار با کارگذاشتن ماده منفجره سوپرترمیت در ساختمانهای فولادی تجارت جهانی تنها دلیلی است که به زعم آنها میتواند ریزش این ساختمانها را توجیه کند.
«استیون جونز» در مقالهای علمی درباره واقعیتهای ۱۱ سپتامبر نتیجهگیری کرده است که لایه قرمز رنگ موجود در تراشههای قرمز و خاکستری رنگ کشف شده در خرابههای برجهای تجارت جهانی، ماده ترمیت فعال و عملنکرده است.
استیون جونز در هر کدام ۴ نمونه متفاوت مخروبههای برجهای دوقلو، تکههای ریز یا تراشههایی متشکل از دو لایه، یکی به رنگ قرمز و دیگری به رنگ خاکستری یافت.
در آزمایشهای پرفسور جونز مشخص شد لایه خاکستری شامل اکسید آهن بود، درحالی که لایه قرمز حاوی آهن، اکسیژن، آلمونیوم، سیلیسیوم و کربن بود ـ یعنی همه عناصری که نانوترمیت را تشکیل میدهند.
آزمایشهای بیشتر بر روی این تراشههای قرمز و خاکستری نشان داد که این تراشهها، به طرز عجیبی در دمای ۴۳۰ درجه سلسیوس آتش میگرفتند و با راهاندازی یک واکنش انفجاری باعث ایجاد حلقههای آهن میشدند ـ یعنی دقیقاً همان اتفاقی که در ترمیت میافتد.
دکتر جونز توضیح میدهد این سوپرترمیت که محققان «آزمایشگاه ملی لاورنس لیومور» و سایر آزمایشگاهها آن را شبیهسازی کردهاند دارای خصوصیاتی است که میتوان آنها را به لایه سطحی یک مکان یا ساختمان اسپری کرد و یا حتی آن را مانند رنگ چسباند تا بدین ترتیب لایهای به شدت انرژیزا و قابل انفجار روی سطح ساختمان ایجاد شود.

البته آقای جونز و همکاران آنها تنها کسانی نیستند که به انفجار مهندسیشده ساختمانهای تجارت جهانی هستند. «کورت ساننفیلد» فیلمبردار رسمی دولت آمریکا که لحظاتی پس از سقوط برجهای دو قلو و حادثه ۱۱ سپتامبر از منطقه صفر (گراند زیرو) انفجار این ساختمانها فیلمبرداری کرد هم درست چنین نظری دارد.
ساننفیلد که پس از افشاگری علیه دولت آمریکا به آرژانتین متواری شده فیلمها و تصاویری در اختیار دارد که به گفته خودش انفجار مهندسیشده در برجهای دو قلو را نشان میدهند. فیلم زیر، منتسب به کورت ساننفیلد، شاهدی بر استفاده از ماده منفجره نانوترمیت برای انفجار این ساختمانها از درون است:
* حجم عظیم تودههای گرد و خاک و سرعت انتشار آنها چه اسراری را فاش میکرد؟
«جیم هافمن» با استدلال علمی بسیار جالب دیگری، فرضیه انفجار مهندسیشده در روز ۱۱ سپتامبر را اثبات کرده است. توجیه تمامی جنبههای مربوط به نظریه هافمن به زمینههای خاص علمی در فیزیک نیاز دارد، اما به زبان ساده تیزبینی علمی «جیم هافمن» تا آنجا پیش رفت که او با فرمولهای علمی اثبات کرد گرد و غباری که پس از ریزش ساختمانهای تجارت جهانی به اطراف پراکنده شد، سرعت انتشار و میزان پراکنده شدن آنها اطراف به میزانی از انرژی نیاز دارد که منبع آن نمیتواند انرژی پتانسیل ذخیره شده در ساختمان باشد.

به عبارت ساده، «هافمن» نشان داد انرژی پتانسیل ذخیره شده در ساختمان کمتر از ۵۰ هزار کیلووات بوده، اما برای پراکنده شدن این گرد و غبار، با سرعت و حجمی که در فیلمها و تصاویر مختلف دیده میشود به ۲۴۵ هزار کیلووات انرژی نیاز بوده است.
تبیین «جیم هافمن» این است که انفجار مواد منفجره در ساختمانها منبع انرژی لازم برای رفتار تودههای گرد و خاک در روز ۱۱ سپتامبر را فراهم کرده است.
دانشمندان بسیار زیادی نحوه سقوط برجهای دو قلو و ساختمان شماره ۷ در روز ۱۱ سپتامبر را شاهدی قوی بر انفجار از درون این ساختمانها گرفتهاند.
در فیلمهایی که از سقوط برجهای دو قلو وجود دارد، اگر دقت کنیم، بخش بالایی برج، ابتدا سقوط میکند و سپس بخشهای دیگر خورد شده و سقوط میکنند؛ و این دقیقاً موضوعی است که کارشناسان علوم عمرانی آن را در تضاد با آنچه در روایتهای رسمی آمریکا آمده میدانند.
گزارشهای رسمی دولت آمریکا برای سقوط برجهای دوقلو، مدلی موسوم به «سقوط هدایتشده به وسیله جاذبه» برای برجهای دوقلو را پیشنهاد میکند.
اگر بخواهیم این مدل را به زبان ساده توضیح دهیم باید بگوییم که هنگام سقوط ساختمانی با این مدل، بخش بالایی ساختمان مانند یک «پیستون» طبقههای زیرین را پودر میکند و هر طبقه بالاتر روی طبقههای پایینتر نیرو وارد میکند تا آن را شکسته و نیرو را به قسمت پایینتر منتقل کند.
از آنجا که بخش بالایی ساختمان، اولین قسمتی است که باید نیروی لازم را به طبقه زیرین وارد کند، در مدل سقوط هدایتشده، این بخش باید سالم بماند.
علیرغم این، چنانکه در فیلمها و تصاویر برجها به خصوص برج جنوبی دیده میشود، بخش بالایی زودتر از بخشهای دیگر به عنوان یک واحد یکپارچه به یک سمت خم شده و میافتد و این یعنی اینکه نیرویی وجود ندارد که مانند پیستون بر بخشهای زیرین ساختمان اعمال فشار کند و تخریب آنها را موجب شود؛ بر این اساس، تنها در صورت وجود عاملی مضاف میتوان حرکت تخریبی ساختمان را توجیه کرد.این عامل مضاف، همان انفجار بوده است.
در فیلم زیر به قسمت بالایی ساختمان توجه کنید که چگونه به صورت یک واحد سقوط میکند.
* زلزلههای ثبتشده در ۱۱ سپتامبر


الگوهای لرزهنگاری ثبتشده برای برجها ابتدا حرکتهای پردامنه و سپس لرزههای ضعیفتر را نشان میدهند که تنها در صورت وقوع انفجار قابل توجیه است. لرزههای بزرگتر مربوط به انفجار بمب و لرزههای ضعیفتر مربوط به برخورد خرابههای ساختمان به سطح زمین هستند.
محققان این جهش عظیم در لرزههای ثبتشده همزمان با ریزش برجها را وقایعی «عجیب» و «غیرمعمول» میدانند که به هیچ عنوان با روایتهای رسمی دولت آمریکا که ادعا میکند این برجها بر اثر حرارت ناشی از سوختن بنزین هواپیما ریختهاند، همخوانی ندارد. در روز ۱۱ سپتامبر، به خاطر این دو انفجار دو زلزله با شدت بالای دو ریشتر ثبت شدند.
* روایت آمریکا از ۱۱ سپتامبر با قوانین نیوتن گلاویز شد!
یافتههای علمی دیگری هم سقوط ساختمانهای تجارت جهانی را به چالش میکشند. تحلیلهای علمی دانشمندان علم فیزیک نشان میدهد برجهای تجارت جهانی و ساختمان شماره ۷ با سرعت سقوط آزاد فرو ریختند که این بر تمامی تحلیلهای روایت رسمی آمریکا در این باره که ریزش ساختمانها بر اثر آتشسوزی ناشی از سوختن بنزین هواپیما بوده، خط بطلان کشید.
اصل سوم قانون نیوتن تصریح میکند وقتی جسمی سنگین روی اجسام دیگر میافتد، یعنی وقتی دو جسم به هم برمیخورند، آنها به هم نیرویی در جهت عکس وارد میکنند. بنابراین وقتی یک شی سقوط میکند، اگر در مسیرش بر اجسام دیگری نیرو وارد کند، اجسام مورد نظر به خاطر نیروی متقابلی که بر جسم در حال سقوط وارد میکنند، آن را به عقب میرانند و از سرعت سقوط آن میکاهند.
بر این اساس، وقتی جسمی با سرعت سقوط آزاد فرود میآید ما نتیجه میگیریم که هیچ چیزی در مسیرش نیرویی بر آن وارد نمیکند تا از سرعتش بکاهد؛ ضمن اینکه بر اساس قانون سوم نیوتن، وقتی جسمی با سرعت سقوط آزاد سقوط میکند، میتوان گفت جسم در حال سقوط بر چیزی در مسیرش هم نیرو وارد نمیکند.
اینکه ساختمانهای تجارت جهانی با سرعت سقوط آزاد فرود آمدند به این معنی بود که هیچ عاملی برای مقاومت در مسیر آنها وجود نداشت زیرا بمبهای جاسازی شده در ساختمانها با انفجار راه را برای سقوط متوالی آنها فراهم میکرد.
* گافی که افبیآی را به اعتراف واداشت
در گزارشهای رسمی آمریکا ادعا شده بود، برخی از مسافران هواپیمایی که به گفته مقامات آمریکا به ساختمان پنتاگون برخورد کرد، تماسهایی طولانی که گاه تا ۱۲ دقیقه طول کشیده با خانوادههایشان داشتهاند.
دانشمندانی مانند «دیوید ری گریفین» و «الکساندر دودنی» با استدلالها و آزمایشهای علمی ثابت کردهاند این ادعا با توجه به تکنولوژیهای آن زمان گوشیهای موبایل، آن هم برای ۱۲ دقیقه امکانپذیر نبوده است.
پرفسور «الکساندر دودنی» استاد علوم کامپیوتر دانشگاه «وسترن آنتاریو»، ریاضیدان و دانشمند محیط زیست که در زمینههای مختلف از جمله یازده سپتامبر پژوهشهای برجستهای دارد. «پرفسور دودنی» در سایت خود با عنوان «فیزیک ۱۱ سپتامبر» استدلالهای قدرتمندی درباره این واقعه ارائه کرده است.
پرفسور دودنی با انجام آزمایشهای علمی احتمال درست بودن روایت رسمی آمریکا را «صفر» برآورد کرد.
پرفسور دودنی در سه آزمایش بسیار جالب با هواپیما در ارتفاعات مختلف پرواز کرد و ارتباط بین ارتفاع پرواز هواپیما و موفقیت در برقراری تماس با موبایل را آزمود. نتایج این آزمایشها در مقالهای در سال ۲۰۰۳ خلاصه شدند که نشان میداد احتمال موفقیت در برقراری تماس، تابعی از مقدار ثابت K ضربدر ارتفاع هواپیما از سطح دریا است.
«دودنی» دریافت در یک هواپیمای یک موتوره، احتمال موفقیت در برقرای تماس تنها در ارتفاع زیر دو هزار پایی امکان داشت. در ارتفاعات بالاتر از این، این احتمال به مرور کمتر میشد، چنانکه در ارتفاع ۲۰ هزار پایی «احتمال اینکه یک تماس به زمین برسد و با یکی از ایستگاههای گوشی های همراه درگیر شود، کمتر از یک درصد است… احتمال اینکه در همین ارتفاع دو نفر موفق به برقراری تماس شوند، کمتر از یک در ده هزار است.»
دودنی در آزمایشهای بعدی از هواپیمای دوموتوره با اندازه بزرگتر استفاده کرد و دریافت در ارتفاع ۷ هزار پایی این احتمال به صفر میرسد.
«گرمار رودلف»، شیمیدان آلمانی، یکی دیگر از اساتیدی است که احتمال برقراری چنین تماسهایی در ارتفاعات بالا را به چالش کشیده است. وی که همکاریهای علمی گستردهای با پرفسور دودنی دارد نیز در آزمایشی جالب نشان داد روایتهای رسمی آمریکا در این مورد با نقایص زیادی همراه بوده است.
مجموع این نقایص در گزارش رسمی باعث شد اف.بی.آی در سال ۲۰۰۶ و در گزارش دادگاه «زکریا موساوی» از متهمان ۱۱ سپتامبر، تلویحاً به اشتباه خود اقرار کند، چرا که در این گزارش تنها به دو تماس تلفنی مربوط به پرواز ۹۳ اشاره شده بود که در آنها ارتفاع هواپیما کمتر از ۵۰۰۰ فوت بود.
این یافتههای علمی بخشی از مهمترین مستنداتی بودهاند که دانشمندان مستقل برای پرده برداشتن از حقایق ۱۱ سپتامبر انجام دادهاند. در سایه این تلاشهای مجدّانه است که امروز هر ذهن دوراندیش و استدلالگرایی حداقل به حادثه ۱۱ سپتامبر به دیده شک و تردید نگاه می کند.
https://sirjankhabar.ir/?p=8052